هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

طبقه بندی موضوعی
سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ

دعوت جلسه ی فروردین ماه

بسم الله

من، میان دو پرتگاه زاده شدم، روی باریک ترین راه ممکن، میان دو دره.

روی پل، پلی به پهنای یک قدم. پلی به اندازه ی عبور یک نفر. پلی. صراط!

و من میان دو پرتگاه بزرگ شدم. اولین گریه، خنده و اولین قدم!

مادرم گفت: "راه بیفت."

گیج نگاهش کردم: "روی این لبه؟"

گفت:"ما همه همین جا راه افتادیم"

تا آنجا که می دیدم پل بود.تا آنجا که می دیدم به همین باریکی و تا آنجا که می دیدم دره ها دهان گشوده بودند.

دره ها در دو سویم انباشته بود. از آدم های بی اندام. مردمانی که در هر سقوط چیزی از دست داده بودند. آدم های بی اندام. بی چشم هایی که ببینند، بی گوش هایی که بشنوند، بی دستی برای لمس و بی پایی برای رفتن. روی پل، هر قدم یک انتخاب بود. انتخاب دیدن، شنیدن، لمس کردن، رفتن.

... روی پل هر قدم، یک انتخاب بود و پل تا ابدیت ادامه داشت.

فکر کن تو داری جان می کنی آن جا، در ورطه ی آن انتخاب ها، در لرزه ی آن قدم ها؛ شوقت را نفس نفس می زنی؛ پشیمانی هایت را گریه می کنی. بعد بفهمی بعضی ها دستشان را داده اند به کسی که بلد راه بوده است و کسی خیلی از راه را نرم، رهوار، بی تردید، بی التهاب بردتشان. حالت گرفته می شود، نه؟

"بی قانونی!" فکر می کنی: "اقلاً دیگر توی این راه؟..." اما عشق این جا قانون است، برای همه، و عشق، مُجاز است برای یک شبه رفتن. برای نرم و بی تردید رفتن.

فقط می ماند همین: دست کسی را بگیری که بلد راه باشد. فقط می ماند همین دست، که یک جوری باید داد دستشان.

 

برگرفته از کتاب خدا خانه دارد، فاطمه شهیدی (با اندکی تصرف)

هیئت

چهارشنبه 19 فروردین 

ساعت 16 تا 18

با حضور سرکار خانم سالمی

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۱۱
عقیله عشق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی