هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۹ ق.ظ

خلاصه جلسه مهر ماه

بسم الله..


 

قرار هست یه شبیه­ سازی تو ذهنمون انجام بدیم.

 

سعی می­کنیم ذهنمون رو کاملاً خالی کنیم و خودمون رو یک انسان "عاقل" و "حکیم" در نظر بگیریم.

 

فرض اول: یک موجود "ذهنی" تصور کنید و به اون حیات بدید. پس یک "موجود ِ ذهنی ِ زنده" خواهیم داشت.

فرض دوم: کمی پیشرفته­ ترش کنید و بهش "اختیار" هم بدید! مثلاً یه کلاس درس از این موجودات ذهنی رو در نظر بگیریم، و یک معلمی که با اختیار داره به این کلاس درس می­ده.

البته ما چون تعلقمون به ماده زیاد هست ممکن ـه فکر کنیم که اختیار موجود ذهنی ما محدود ه یا اصلاً  اختیاری نداره. ولی برای این که اختیار داشتن اون رو بهتر درک کنیم باید بگیم که: روح آدم­ها قدرت آفرینش موجودی رو داره که اختیار داشته باشه. نمونه ­ی این امر خواب­های صادقانه هستند. در فلسفه ثابت می­شه که این خواب­ها تصویرسازی روح ما از یک واقعیت بی صورت هستن.  یعنی ذهن ما به حقایقی که تصویر ندارن، با استفاده از تصاویری که براش آشنا هستن شکل می­ده. یعنی در خواب چنین موجودات ذهنی­ای هستند که اختیار هم دارند.

این نکته رو هم در نظر بگیرید که موجودیت آن چه که در ذهن ساخته ­ایم کاملاً وابسته به ارتباطی ـه که بین ما و اون هست.

 

نتیجه: الان یه موجود ذهنی زنده­ی مختار داریم که یک ارتباط قوی بین وجود او تصمیم و اراده­ ی ما هست. یعنی هر ویژگی­ای که داره و هر کاری می­کنه بخاطر ارتباطی هست که با ما داره. حتا چیزهایی که اختیار می­کنه.

 

فرض سوم: برای موجود ذهنی­مون " فهم و شعور" در نظر بگیریم. پس ما یه " زنده ­ی ذهنی مختار عاقل" داریم!

 

 

حالا این موجود داره با اختیار خودش یه سری کارها می کنه و ممکنه که یه جایی یادش بره تعریف خودش رو، که زنده ­ی "ذهنی" ه. ینی اون "ارتباطی" که با ما داره و باعثِ موجود شدن­ش شده رو یادش بره و فکر کنه خودش همه ­کاره ­ی ذهن ماست و می تونه همه کار بکنه. در صورتی که همه ­کاره­ش اون " ارتباط" ه ست. علت این فراموشی هم این ه که ما هنوز هیچ تصویری از ارتباط بین خودمون و اون موجود نساخته­ ایم. و اون موجود هم چیزی رو نمی­بینه و بخاطر کاراش غافل می­شه ازین ارتباط.

شاید تجربه کرده باشید که آدم وقتی داره یه فرمولی رو اثبات می­کنه، یه علاقه ­ای بهش پیدا می­کنه، و هر جا که اشتباه کنه اذیت می­شه. این نشون می­ده بین ما و موجودات ذهنی­مون در جایگاه خالق یه علاقه­ ای هست. حالا این موجود ما هم وقتی غافل می­شه، ما از روی علاقه، یه تصویری از اون ارتباط بهش می­دیم که از جنس خودش ـه. این طوری که "تو این موجود هستی و برای این که فراموش نکنی هم یه سری تمرین انجام بده."

مثلاً فکر کنید که شما استاد فرشچیان هستید و چند سال روی طرح ضریح امام رضا (ع) فکر کرید و یک نقش روی کاغذ می­آریم. بعد یکی از اضلاع یکی از هشت ­ضلعی­ های طرحه می­گه من نمی­خوام این­جا باشم! و استاد دلش می­سوزه برای طرح و می­گه این طرح داره خودش رو خراب می­کنه...

 

و از اون­جایی که ما انرژی گذاشتیم تا اون رو به این شکل خوبی که هست ایجاد کنیم، یک علاقه­ای بین ما و اون موجود ذهنی هست. بخاطر این علاقه ما می­خوایم که اون از غفلتش در آد... بهترین کاری که می تونیم بکنیم این ـه که اون ارتباط بی­صورت رو در یک قالب قابل درک برای موجود ذهنی­مون بگنجونیم و بفرستیم پیشش. پس یک موجود از جنس خودش می­سازیم که حقیقت­ش اون ارتباط هست. 

 

فرض چهارم: حالا تصویری که ما خلق کردیم رفت و پیغام ما رو به موجود ذهنی رسوند. دو حالت داره. یا گوش می ده و از غفلت در می­آد یا نه. اگه گوش نکرد، ذهن ما سعی می­کنه درستش کنه و اون رو در یک سختی­ایی قرار می­ده که در اثر درد اون سختی، برگرده و خودش رو با مجموعه­ای که توش هست چک کنه و ببینه کجاست و مختارانه برگرده سر جاش.

غفلت این موجود ذهنی مثل گذاشتن یه منفی اضافه در یه فرمول در حال اثبات شدن ـه. شاید یه آدم بی­سواد تصور کنه اون منفی اثر چندانی نداره؛ اما صاحب اون فرمول می­دونه که این خیلی مهم ـه.

 

نتیجه­ گیری کلی:

 

در حقیقت ما در ذهنمون یه شبیه ­سازی کردیم از "خلقت". می­شه گفت کم ­و بیش نسبت موجود ذهنی­مون به ما مثل نسبت ما به خداست. به این صورت که ما یه " موجود زنده ­ی الهی مختار عاقل" هستیم. و ارتباطمون با خدا همواره برقراره. اگر قطع شه این ارتباط هیچ موجودی باقی نمی­مونه... و ما یک موجود زنده ­ی مختار عاقل الهی تعریف می­شیم. و همون­طور که اگر از تعریف اون موجودِ مثالی، "ذهن" خودمون رو حذف کنیم اون دیگه وجود نخواهد داشت، اگر الهی بودن رو از تعریف خودمون حذف کنیم موجودیت خودمون زیر سوال رفته.

تو فرهنگ دینی اون ارتباط ما با خدا در واقع حقیقت امامت و نبوت هست. 

آیه 212 بقره میفرماید مردم همه یک­دست بودند. اما غفلت کردند، پس خدا پیامبران رو فرستاد ... تا غفلت ما رو از ارتباطی که ما رو موجود می­کنه در هر لحظه کمتر کنن.

این اشخاص یه دستوراتی دارن که ما فراموش نکنیم. اینا همون احکام شرعی و اخلاقی ه. ما هم اگر در مورد این احکام سهل­ انگار باشیم مثل اون شخص بی­سوادی ­ایم که منفی اشتباه رو در فرمول مهم نمی­دید.

میخوایم به یه سوال جواب بدیم که ما چرا مسلمونیم؟ اگر کاملاً عقلانی به خلقت نگاه کنیم داستان خلقت مثل همین مثال ـه. و به این خاطر که اسلام دین عقلانی­ ای هست.

و از اون جایی که روند خلقت ما این­طور بوده، دلیلی نداره که دلیل همه چیز رو تمام و کمال بدونیم تا انجامش بدیم. مثل اون ضلع تو یه هشت ضلعی ضریح که می­گه می­خوام کج باشم در حالی که وقوف کامل بر طرح نداره. و کوچک ترین چیزها هم دلیل دارن. مثل جای همون ضلع...

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۳ ، ۰۹:۴۹
عقیله عشق