هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

طبقه بندی موضوعی

۳۰ مطلب با موضوع «خلاصه ها» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۴۱ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی شهریور ماه

بسم الله الرحمن الرحیم


وظیفه ی زن مسلمان در فضای اسلام انقلابی:

  • در خانواده:

      - نقش همسری و مادری
از نگاه اسلام زن رکن خانواده است.

  • در اجتماع:

- غیر مستقیم: از طریق خانواده
- مستقیم

o       شکوفایی استعدادها و ظرفیت ها

o       نیاز اجتماع به زن (در بعضی موارد مثل پزشک زنان واجب کفایی است.)

o       خالی نشدن عرصه های مختلف اجتماعی از حضور زنان مومن

o       علایق فردی و سلیقه ای

o       مکمل نقش زن در خانواده (سرزندگی و روحیه بالاتر) 



زن تراز انقلاب اسلامی: زن نه شرقی (اسلام متحجر) و نه غربی (فمنیسم) هزاره ی سوم


الگوی زن تراز انقلاب اسلامی:


1.       حضور محجبه در جامعه

2.       اولویت خانواده:
- اصل ازدواج (به تاخیر نیفتد)
- وظیفه ی همسرداری
- آرامش خانواده (تلاقی ها را در نظر بگیریم)

3.       اصل فرزند آوری

4.        تربیت فرزند:
- کمی( حضور کافی در خانه)
- کیفی( کودک زیر ٣ سال نباید حس کند از مادرش دور است و به او دسترسی ندارد.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۱
عقیله عشق
چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۲۹ ق.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی خردادماه

بسم الله  الرحمن الرحیم


توبه
اولین منزل عبودیت توبه است. توبه را به تعویق نیندازیم. هر موقع که حال توبه پیدا کردیم همان موقع توبه کنیم.
بعضی ها فکر میکنند قدرت توبه کردن ندارند این از وسوسه های شیطان است. روایت داریم انسانی که قدرت گناه دارد حتما قدرت توبه هم دارد. یکی از عواملی که باعث توبه میشود حیای از خداست.
حیا: انقباض روح در برابر بدی ها
حیای از خدا نسبت به حیای از اولیای خدا سخت تر است چون:
۱. خدا همیشه هست
۲. او را نمی بینیم
بسیاری از دردها و درها کلیدش توبه است.


شب قدر:
شب زنده داری یعنی چه؟
هر شبی که با یاد خدا باشیم آن شب زنده است. احیا یعنی یک(چند) شب نفس خودت را زنده نگه دار. یعنی خودت را دریاب و ببین.
از امام صادق(ع) روایت داریم «العبودیّةُ جوهرةٌ کُنْهُها الرّبوبیة» یعنی عبادت اولش بندگی و آخرش پروردگاری است.
ثمرات عبودیت:
۱. انسان میتواند کنترل نفسش را داشته باشد.
۲. میتواند کنترل ذهنش را داشته باشد.
۳. مستجاب الدعوه میشود
۴. میتواند در عالم تصرف کند.


هدایت:
هدایت فقط دست خداست
ثمره ی هدایت خدا چیست؟
انسان شرح صدر پیدا میکند بزرگ میشود. حق را میبیند و لذت میبرد.


ثمره ی ضلالت خدا:
سینه ی انسان تنگ میشود. از حرف حق بدش می آید.
بعضی "صم بکم عمی فهم لا یعقلون " هستند. چرا؟
خدا می فرماید که اگر در اینها خیری میدید حتما هدایتشان میکرد.
عوامل هدایت:
۱. خدا : به وسیله ی سنت ها و الهامات و ...
۲. قرآن
۳. اولیای خدا: در قلب ما تصرف میکنند و می توانند مبدا میل ما را تغییر دهند
۴. قلب انسان


اگر میخواهیم فاسق نشویم( یعنی وقتی گناه کردیم وجدانمان درد بگیرد) باید به دو عامل بپردازیم:
۱. محاسبه ی نفس: یعنی هر کاری که کردیم از خودمان بپرسیم چرا این کار را کردم
۲. توبه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۲۹
عقیله عشق
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۱:۲۸ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی اردیبهشت ماه

بسم الله الرحمن الرحیم


ادامه ی بحث دعا

شرح نکاتی از مناجات شعبانیه؛
در مقدمه خود را معرفی می‌کنیم و در مؤخره خدا را. ضمناً مناجات یعنی در گوشی [و خصوصی] با خدا صحبت کردن.
"
و اسمع دعائی اذا دعوتک واسمع ندائی اذا نادیتک"
انسان نیاز دارد که کسی حرف‌هایش را بشنود نه برای اینکه حاجتش را برآورده کند؛ برای اینکه ما نیاز داریم که یک گوش شنوا باشد که حرف‌هایمان را به او بگوییم.
چرا انسان دوست دارد با خدا حرف بزند؟
یا علاقه اش به خدا سرریز است یا نیست و باید این علاقه را بالا بکشد. آن چیزی که محبت به خدا را بالا می آورد ذکر است؛ یعنی همین مناجات ها.

و اقبل علی اذا ناجیتک"
اگر خدا به ما روی نیاورد اصلاً حس و حال دعا پیدا نمی‌کنیم.
چرا خدا اقبال نمی‌کند؟
مانع خود ماییم.
دلمان را به چیزهایی بند کرده ایم.
از چیزهایی میترسیم.
هم‌چنین یک‌کارهایی را باید بکنیم تا حال دعا داشته باشیم؛ به جسم مان توجه کنیم چون مرکب روح است و باید کشش عبادت داشته باشد.
کار دیگر این که ما برای دیگران حتا اگر اکراه داریم وقت بگذاریم تا خدا به ما اقبال پیدا کند.

فقد هربت الیک
حکایت ما مثل حکایت کسی است که پدرش می‌خواهد تنبیهش کند و او راهی نمی‌بیند جز پناه بردن به همان پدر... و پدر هم دلش نرم می‌شود.

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک
شبه انقطاع یعنی مثلاً لحظه‌ای که انسان می‌خواهد غرق شود، فقط خدا را صدا می‌زند
انقطاع یعنی انسانی که داوطلبانه در میدان جنگ می‌رود و از جان خود می‌گذرد و فقط حواسش به خداست.
«
کمال انقطاع» یعنی حالتی که پیامبر داشتند؛ می‌فرمان من هر لقمه غذایی که می‌خورم یا بعد از هر بار پلک‌زدن که می‌خوام چشمم رو باز کنم هم، به این فکر‌ می‌کنم که آیا خدا اجازه می‌ده من این کار رو بکنم؟
یعنی دیگر هیچ تکیه‌ای به اسباب دنیوی نماند.
«
هبه کردن» هم یعنی چیزی را بی این که کسی شایستگی آن را داشته باشد به او ببخشیم.

الهی لم اسلّط علی حسن ظنی قنوط الأیاس
هیچ‌وقت نباید از رحمت خدا ناامید شویم.

ضمیمه ۱ - صلوات: جایگاه ذکر صلوات به گونه ای ست که در حساب و کتاب قیامت، جایگاه هر کسی را مشخص می‌کنند، بعد صلوات‌هایش را می‌آورند تا به اندازه ی هر صلوات یک پله بالا برود...

ضمیمه ۲- سختی‌های زندگی: دو گونه سختی در زندگی داریم؛ یا خودمان سبب ایجاد آن می‌شویم یا خدا. خودمان با جهلمان نسبت به قوانین دنیا یا با گناهانمان، هم‌چنین خدا به برخی‌ها با عقل زیاد، یک سری هم بخاطر خیلی خوب بودنشان، مثل ائمه. یک سری سختی‌ها هم سختی‌های خیلی خوبی ست مثل عشق به خدا که کلاً عشق با درد همراه است.
پس در برخورد با رنج‌ها نباید بخواهیم حذف شوند، بلکه باید بخواهیم بهترین بهره از آن رنج نصیبمان شود.
اصلاً این سختی‌ها هستند تا ارتباط ما با خدا حفظ شود و قلبمان تیره نشود.

ضمیمه ۳بهتر دعا کنیم: وقتی حاجتی دارید، اول دو سه تا حاجت بخواهید، بزرگوارانه و بی ربط به خودتان، مثلاً فرج امام. بعد دو‌ سه تا حاجت اخروی برای خودتان و بعد بروید سراغ حاجات دنیوی. هم‌چنین سفارش شده که زیاد به حاجاتمان دل نبندیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۲۸
عقیله عشق
يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۴۰ ق.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی فروردین‌ ماه

بسم الله...

خلاصه جلسه‌ی هیئت - فروردین ماه 96

موضوع جلسه: دعا و مناجات

دعا یعنی حرف زدن با خدا

چرا باید با خدا حرف بزنیم؟

چون خدا خواسته که ما با او حرف بزنیم. خدا رب است میخواهد ما را رشد بدهد و به کمال برساند.


آداب دعا:

-    آداب ظاهری:

 1. وضو داشته باشیم، 2. موقع دعا کردن دستمان بالا باشد، 3. قبل از دعا ذکر بگوییم و 4. استغفار کنیم (اقرار به گناه).


-   آداب باطنی:

1. تکبر را از خودمان دور کنیم

وقتی که دعا می‌کنیم باید احساس کنیم یک بی‌نهایت کوچک می‌خواهد به یک بی‌نهایت بزرگ وصل شود. یعنی هم کبریایی خدا را ببینیم هم کوچکی خود را.

برای دور کردن تکبر چه باید بکنیم؟

خود دعا این کار را می‌کند. اگر پیش خدا کوچک شویم خیلی ارزش دارد:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد


2.  دعایمان را از زبان ائمه (علیهم السلام) بخوانیم.

تاثیر این کار چیست؟

دعا از زبان ائمه هم بیشتر خواستن است هم وسیع خواستن و هم نور به دنبال خود دارد.


3. در دعا بلند پرواز باشیم؛ چیزهای بزرگ از خدا بخواهیم.


4. امید به استجابت دعا

آیا ما وقتی می‌خواهیم از خدا درخواست کنیم باید به اندازه‌ی لیاقت و عملمان بخواهیم یا نه؟

وقتی می‌خواهیم دعا کنیم باید به کرم خدا نگاه کنیم نه به گناهانمان و نه به خوبی‌هایمان؛ این یعنی امید. کسی که امید دارد به هیچ چیز جز کرم خدا نگاه نمی‌کند.

چرا باید به استجابت دعا امید داشته باشیم؟

همین خواندن و حرف زدن یعنی اجابت. همین در خواست یعنی استجابت.

وقتی می‌خواهیم برویم در خانه‌ی خدا همه چیز را بریزیم دور. هم گناهانمان را، هم خوبی‌هایمان را. باید گدای گدای گدا باشیم.


5. توجه به اثرات تکوینی دعا

دعا فقط این نیست که من به یک سری از خواسته‌هایم می‌رسم. دعا آدم را بزرگ می‌کند، نورانی می‌کند.

هیچ‌کس نیست که دعا کند مگر این که یکی از این حالات نصیبش شود:

بلا را از زندگی دور می‌کند، خوبی را وارد زندگی می‌کند، حاجتمان برآورده می‌شود.

در آخرت وقتی پاداش دعاهای مستجاب نشده را به ما نشان می‌دهند آرزو می‌کنیم کاش یکی از دعاهایمان هم مستجاب نمی‌شد.


6. اصرار در دعا

در روایات اصرار در دعا توصیه شده است. بگوییم خدایا هرچه مصلحت است به من بده. اگر فلان حاجت مصلحتم نیست آن را از دلم بیرون کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۴۰
عقیله عشق
چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۲۷ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی اسفند

بسم الله..

ادامه مبحث رشد:

ایمان، (طبق فهرست جزوه) عنوان چندمین مرحله رشد هست.


معناشناسی ایمان:
کلمه ی طیبه ی ایمان


۱.معنای لغوی ایمان:
امن به معنای طمأنینه نفس و زوال خوف و نگرانی، ایمنی، آرامش قلب، خاطرجمع بودن. ایمان به معنای تسلیم توام با اطمینان خاطر است.


۲.کلمات مقابل ایمان:
کلماتی که در قرآن مقابل ایمان ذکر شده اند:
-
دسته ی اول مربوط به حوزه ی معنایی کلمه ی کفر است.
دسته ی دوم کلمه ی فسق
دسته ی سوم کلمه ی اعراض
دسته ی چهارم کلمه‌ی استهزا
دسته ی پنجم کلمه ی شرک

۱-۲.کفر؛ پوشیده شدن از حقیقت:
کفر به معنای پوشاندن حقیقت به وضعیتی گفته میشود که حقیقت ایمان به قلب نازل نمیشود.
۲-۲.تکذیب، منطبق با واقع ندانستن حقایق:
به برخوردار نبودن از تصدیق حقایق که به علت جهل و یا به علت هوای نفس صورت میپذیرد، تکذیب گفته میشود. بر این اساس کسی که دچار تکذیب است با منطبقِ حق ندانستن حقایق، آنها را دروغ میپندارد. به عنوان نمونه کسانی که آخرت را تکذیب میکنند در قول یا عمل اعتنایی به آخرت ندارند و وجود و عدم آخرت برای آنها یکسان است. منظور از حق، حقایق ثابت است که در مراتب مختلف خلقت به شکل های مختلفی ظهور پیدا میکند.
۳-۲.اعراض، پشت کردن به حقایق:
هر گاه فردی ولایت خدا را بپذیرد به سمت او رو میکند و خود را راستای آن قرار میدهد و اگر ولایت او را نپذیرد به آن پشت کرده و خود را از آن دور میسازد.
۴-۲.فسق، آشکار شدن آثار ناامنی:
به آشکار شدن فساد در اثر عدم ایمان به خدا و ولی الهی فسق گفته میشود. ممکن است فردی که دچار فسق است سعی در مخفی کردن عدم ایمان خود داشته باشد ولی آثار آن به صورت خواسته یا ناخواسته ظاهر میشود.
۵-۲.استهزا، طرد حقایق از همه ی وجوه:
استهزا به معنای دور انداختن و طرد کردن از ویژگیهای عدم ایمان است که هم در ناحیه فکر و اندیشه و هم در ناحیه ی علم و باور و هم در ناحیه فعل و صفت و هم در ناحیه عمل اتفاق می افتد.در واقع وقتی کسی چیزی را دور می اندازد در تمام ساختار وجودی خود این فعل را مرتکب میشود. در این صورت تمایل ندارد که راجع به آن فکر کند و یا آن را در ناحیه ی علم و باور خود بیاورد و یا رایحه ای از صفت و فعل آن در وجودش تحقق یابد و یا در عمل کاری را انجام دهد که با آنچه طرد کرده نسبتی داشته باشد.
۶-۲.شرک:
شرک به عارضه ای گفته میشود که فرد در ساختار ادراکی اش در خصوص یگانگی خدا پیدا کرده و از وجهی در رابطه با خدا دچار تردید میگردد. این عارضه گاهی با متعدد دانستن خدا و یا متعدد بودن معبودها و یا داشتن مرجع های مختلف در اطاعت و عبادت ایجاد میشود.در این صورت در ایمان فرد اختلال ساخته و ایمان او را از حالت خالصانه خارج میسازد.


تعریف ایمان:
با توجه به آنچه گفته شد ایمان در جهت مثبت و الهی عبارتست از:
۱. حقیقتی که بر قلب انسان نازل میشود و هر هدایتی در انسان وابسته به نزول چنین حقیقتی است.
۲. معرفتی است که در قلب به واسطه ی تصدیق حقایق پدیدار میشود و در او اعتماد و اطمینان به هستی آفرین را موجب میشود.
۳. پذیرش ولایت ولی ای است که زندگی او را سامان داده و به واسطه ی این ساماندهی بر او تکیه کرده و بایدها و نبایدهای زندگی را از او تبعیت میکند.
۴. ذکر است که در قلب جاری شده و به واسطه ی آن حیات اطمینان بخش و توحیدی را پدیدار میکند.
۵. بازتابی آگاهانه و عابدانه در برابر شداید و گناهان است که در اثر ثبات عقاید پدیدار میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۲۷
عقیله عشق
پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی بهمن ماه

بسم الله الرحمن الرحیم


انسان و «رشد انسان در عرصه‌ی دنیا» از دیدگاه آیات قرآن و ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام):

 

انسان در این دنیا دوره‌های مختلفی را سیر می‌کند تا به انتهای عمرش برسد.

 

این دوره‌ها شامل هفت مرحله هستند

(که در این نوشتار به پنج مرحله‌ی آن اشاره می‌شود) :

 

دوره‌ی اول - نطق و ظهور ولایت: در این دوره کودک پدر و مادر دارد، اقتضائاتی* دارد، سیر و مقصدی دارد

در این دوره "باید"ها و "نباید"ها بر اساس محیط طیب یا محیط خبیث شکل می‌گیرد.


دوره‌ی دوم - ظهور مشورت و ادب: اقتضاء فکر کردن در کودک مهیا می‌شود. انتظار داریم کودک در این دوره انتخابش بر اساس نفع‌های حقیقی باشد (خیر گزینی).


دوره‌ی سوم - بلوغ عقلی: همه ی اموراتش بر اساس حکم مبانی الهی انجام می‌شود. در این دوره انسان به آداب آراسته می‌شود. دست به هر کاری که می‌خواهد بزند آن را با مبانی عقلی و شرعی می‌سنجد. در این دوره هیچ شبهه‌ای نمی‌تواند در ذهنش به وجود بیاید. هیچ چیزی نیست که بداند ولی به آن عمل نکند. هر چه در دوره ی اول در محیط پاک‌تری رشد کند، در این دوره راحت‌تر به حکم الهی عمل می‌کند.


دوره‌ی چهارم - بلوغ عاطفی: پایه‌ای ترین صفت بلوغ عاطفی، انصاف و مداراست.

نقطه‌ی عطف بلوغ عاطفی، ازدواج است. در این دوره، فرد شخصیت‌های انسان‌ها را می‌شناسد و می‌داند با هر کس چگونه رفتار کند. صفت صمدیت خدا در او تجلی می‌کند و حس می‌کند که باید این همه آداب و زیبایی‌آفرینی را با دیگران شریک شود.


دوره‌ی پنجم - حضور در جامعه: بلوغ لُبّی؛ در این دوره فرد آمادگی پذیرش مسئولیت در جامعه را دارد. توان‌هایش را ارتقاء می‌دهد تا مسئولیت بگیرد و به جامعه کمک کند.

 

 

*"اقتضاء"، یعنی هر سنی توانمندی‌های خاص خودش را ایجاب می‌کند که باید لحاظ شود تا آموزش‌های مد نظر را به خودش بگیرد و در این سیر ارتقاء پیدا کند. وقتی این اقتضاء به مقصد می‌رسد می‌شود بلوغ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۷:۵۴
عقیله عشق
سه شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ

خلاصه‌ی سومین جلسه‌ی محرم - آذر ۹۵

بسم الله..


جمعی که گسستگی ندارد جمع الهی است و جمعی است که به نیت "گرفتن " نمی آیند؛ بلکه هدف "خدمت کردن" است. اگر کسی بخواهد رابطه ی خوبی با ولی خدا برقرار کند به تنهایی نمی شود و به صورت جمعی امکان پذیر است.
مهم ترین و کلیدی ترین نکته درباره ی مهدویت، احساس نیاز شدید به ولی خدا است. تعبیر عربی آن اضطرار است.

«یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وى را بخواند اجابت مى ‏کند و گرفتارى را برطرف مى‏ گرداند و شما را جانشینان این زمین قرار مى‏ دهد آیا معبودى با خداست چه کم پند مى ‏پذیرید.

فاء حرف ربط بلامهلت است (یعنی تاخیر زمانی ندارد).همین طور در آیه ی دیگری هم به این موضوع اشاره دارد.

«و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکی ها ندا داد که معبودى جز تو نیست منزهى تو، به راستى که من از ستمکاران بودم.
"پس" [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات مى‏ دهیم .**»

هنگامی که حضرت یونس در دل نهنگ بودند تا زمانی که این ذکر یونسیه را نگفتند نجات پیدا نکردند و هنگامی که این ذکر را گفتند "پس" نجات یافتند و در ادامه ی آیه می گوید که اگر مومنان نیز به این درک برسند آنها را نجات میدهیم. 

درک اول این آیه این است که تنها پناهگاه عالم خداوند است. یعنی در مشکلات پناهگاه را خداوند ببینیم.
درک دیگر این است که خدایا تو کم نگذاشتی و این ناراحتی به خاطر تو نیست بلکه من کم گذاشتم.
وقتی این درک ها صورت پذیرفتند نجات صورت می گیرد


اضطرار یعنی نیاز به چیزی که هم در دسترس نیست و هم مشابهش وجود ندارد.
خدایا تو هستی را به پا کرده ای نمی شود کسی نیازی داشته باشد و پاسخش در هستی وجود نداشته باشد.

در دعای عرفه داریم
« اوقفنی علی مراکز اضطراری»، خدایا مرا به مرکزها و ریشه های اضطرارم واقف کن.
یعنی ما مراکز اضطرار داریم و بعضا آگاهی نسبت به اضطرار هایمان نداریم. بعضی وقت ها ما اضطرار موضعی داریم یعنی در یک مقطع خاص به آن دچار می شویم و خدا هم اگر مضطر شویم جواب ما را میدهد.

اضطرار بالاتری وجود دارد که ما در دعای عرفه آگاهی به آن را میخواهیم.

مسئله ی آگاهی به اضطرار مسئله ی مهمی است زیرا برای مثال بنی اسرائیل با وجودی که ایمان داشتند اما برایشان مسئله ای مانند قضیه ی سامری پیش آمد.مشکل بنی اسرائیل این نبود که آنها یقین نداشتند بلکه مشکلشان عدم احساس نیاز شدید به ولی خدا و دین بود.ما باید به دنبال معارفی باشیم که در ما احساس نیاز ایجاد کنند.

یک سطح نیاز این است که در هنگام سختی ها و شدت و نقمت به حجت متوسل شویم.

سوال این جاست که چگونه انسان به میزان شدید و مدت مدید دچار احساس اضطرار به ولی خدا بشود.

فرض کنید به یک جنگل ناشناخته میروید به عنوان همراه یک بلد راه میخواهید که هم کاملا آگاه باشد، قابلیت رفع خطر داشته باشد، شناخت خوبی از ما داشته باشد، هم و غم اصلی اش منفعت ما باشد و خودش سودی نخواهد ببرد. 

خداوند ولی ِ خدا را برای من آفریده است؛ تمام هم و غمش دست پر رفتن من از دنیاست و تمام سعادت من را می شناسد و ما هم این دنیا را اصلا خوب نمی شناسیم. علم و عقل و عرفان هم قاصرند در راهنمایی و پاسخگویی به ما. 

ترکیب آگاهی و آزادی، عصمت می شود که اولیا خدا دارند و این موضوع یک اضطرار ممتد را برای ما رقم می زند.


* سوره مبارکه نمل.آیه 62
** سوره مبارکه انبیا.آیه 87و 88

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۸:۱۱
عقیله عشق
پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۱۶ ب.ظ

خلاصه‌ی دومین جلسه‌ی محرم، آبان ۹۵

بسم الله...

مقدمه ای برای ادامه ی بحث اضطرار به ولی:


جمع الهی:

 قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَ هُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ*

جمع خودتان را جدی بگیرید

چرا؟

تفاوت جمع عاطفی و الهی:

استحکام هر جمع به عنصر ارتباط و عامل اجتماع آن مربوط مى‏شود.

جمع‏ هاى‏ طبیعى‏ و عادى‏ و عاطفى‏ با جمع ‏هاى‏ الهى و محبتى و اخوتى، متفاوت مى‏ شود.

جمع الهی، به خاطر باطل‏ ها از یکدیگر جدا نمی ‏شوند.

جمع عاطفی، با کوچکترین بهانه ها پراکنده می شوند. 

 

جمع الهی، بن بست نخواهد داشت و گرفتار خستگی نخواهد شد.

جمع عاطفی با کوچکترین اصطکاک و درگیری یا انشعاب میخورد یا برچیده می شود.

 

جمع الهی، حاصل جمع دارد.    

جمع عاطفی،یا حاصل جمع ندارد یا اندک است.

 

گاهی انسان برای پول، امکان، آبرو با کسانی جمع می‌شود، گاهی برای کسب معارف، علوم یا استفاده باطنی است. گاهی جمع می‌شویم تا ضعف‌های خودمان را کشف کنیم. می‌خواهم ببینم ضعف‌هایم کجاست؟ کجا من برآشفته می‌شوم؟ اگر سر سفره دوست من آن همه را برداشت، در ماشین جا را گرفت در امکانات، سهم بهتر را برای خودش گذاشت؛ من چقدر برآشفته می ‌شوم؟

 

نقطه ضعف‌های ما در درگیریها و اصطکاک‌ها روشن می‌شود.

امام على علیه السلام: خَوافِی‏ الأَخلاقِ تَکشِفُهَا المُعاشَرَةُ**

معاشرت، اخلاق‏هاى پوشیده را آشکار مى‏ کند.

 

جمع الهی، تجمع کسانی است که در جمع‌شان می‌خواهند ببخشند نمی‌خواهند بگیرند، حتی توقع اینکه روش فکری و روشن دلی برایش بیاید را ندارند به رزقی رسیدند آمده اند که

«مما رزقناهم ینفقون»***

جمع الهی را هیچ چیز جدا نمی کند  لانفصام لها  خواهد بود.

«اللهم اجمعنا علی کلمة التقوی انک احق بها»

خدایا ما را بر این جمع استوار بدار و بر این معنا با هم جمعمان کن

 

* سوره ی مبارکه سبا آیه 26

***غرر الحکم : حدیث ۵۰۹۹

***سوره بقره؛ آیه 3

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۵:۱۶
عقیله عشق
چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۲۶ ق.ظ

خلاصه‌ی اوّلین جلسه‌ی محرم، آبان نودوپنج

بسم الله..


"من شغل نفسه بغیر نفسه، تحیر فی الظلمات، و ارتبک فی الهلکات، و مدت به شیاطینه فی طغیانه" *

هر کس که خود را برای غیر خویشتن مشغول بدارد، در تاریکی ها متحیر ماند و در مهلکه ها آشفته و مشوش گردد و شیاطین مسلط بر او، او را در طغیانگری ها بکشند (یاری نمایند).

 

بعضی از آدم ها از مسائل روز خبر دارند اما حضرت امیر می فرمایند از خودت چه خبر؟چقدر از خودت و هدفت آگاهی؟چه چیز هایی در وجود من هستند؟آیا ارزشمند هستند؟چه کارهایی باید انجام بدهیم تا به مقصدمان برسیم؟

یک بخشی از فضای حقیقی غار حرای شخصی ماست که برای خودمان وقت می گذاریم و افکارمان را مینویسیم که بهترین زمانش در دل شب است (إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِیلًا**) پیامبران ابراهیمی عادت به تحنث داشتند که عبارت است از فکر کردن در خلوت برای حضور فعال در اجتماع. اگر انسان یک جلوت خوب میخواهد باید یک خلوت خوب داشته باشد.

انسان هایی که از خودشان خبر ندارند رابطه ی خوبی با ولی خدا ندارند زیرا از نیازهایشان بی خبرند و فکر میکنند تمام نیاز هایشان مادی هستند.


اضطرار به معنی نیاز شدید است و یک حالت عاطفی است.

چطور به این اضطرار پی میبریم؟ شناخت قلب شناخت جایگاه و ارتباط ولی با ما.

ما یک عالم مشترک داریم و یک عالم مختص.

عالم مختص همان عالم شخصی ماست که دغدغه ها و دلواپسی های ما را تشکیل می دهد. همین طور یک عالم آفاقی و یک عالم انفسی نیز داریم. حال چقدر اشتراک بین عالم شخصی ما و عالم شخصی ولی خدا وجود دارد؟ (رجوع شود به بررسی مطالب فوق)

سوالی که وجود دارد این است که چرا ما باید احساس "اضطرار"نسبت به ولی خدا داشته باشیم؟

یکی از جواب ها این است که ما برای زندگی نیاز به دانشی داریم که برای ما حیاتی است و بدون آن نمیتوان ادامه داد و این دانش را ولی خدا و وحی به ما می رساند. آدم ها اگر در خلوت بروند به سوال "که چی ؟" بر می خورند.

برای همین دشمنان ما برای این که ما رشد نکنیم "عدم تمرکز و مشغولیت شدید" برای ما می آورند زیرا در این بستر تمرکز و خلوت انسان به تفکرات بنیادی واساسی می پردازد و انسان را بی قرار می کند و این بی قراری نمی گذارد انسان فقط به "حال کردن" بپردازد و انسان را به جریانی وا میدارد که به ولی خدا می رسد برای همین اولین گام اضطرار به ولی خدا ایجاد بستر خلوت در زندگی آدم است.


کار در منزل برای هیئت بعد:

1-ببینید امام زمان به چه درد ما می خورد؟ (اثبات وجود لزوما اضطرار ایجاد نمی کند.موضوع بحث ما از جنس احساس نیاز است)

2- مگر ولی خدا چه می داند که ما نمی دانیم؟(پایه ی اضطرار به ولی خدا این است که ایشان را بالاتر و اولی از خود احساس کنیم.)

 

 

*خطبه 157 نهج البلاغه

** سوره مبارکه مزمل آیه 6

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۹:۲۶
عقیله عشق
پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۹ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی شهریورماه هزاروسیصدونودوپنج


بسم الله...


عرفان:

عرفان نظری: عارف می آید چیزهایی که از عالم و سیرو سلوکات دیده را بیان می کند، به زبان حکمت یا هر جور که می تواند.

 اما عرفان عملی: نحوه ی عمل و طریقه ی سلوک عرفانی برای شهود حقیقت است. این سیر و سلوک، همان روش صحیح حرکت از مبدا، برای رسیدن به مقصد است و عمده ی 

کار عارف در همین عرفان عملی است.


کتاب "رساله الولایه" مرحوم علامه طباطبایی درباره ی عرفان عملی است.

این کتاب در 5 فصل دسته بندی شده است:


در فصل اول بحثی را مطرح می کنند: دین، باطن دارد.

اعمال و احکامی که در دین هست، اعم از عبادی و غیرعبادی یک به یک پشتشان باطن و حقیقتی است.

هر کدام از ما انسان ها در این عالم مثل یک نقاش هستیم. بوم نقاشی، حقیقت ماست. این روح ماست که باید ساخته شود. رنگ و قلم مو و ابزار آلات، تن ماست. در 

حقیقت، تکامل ما غیر مادی است اما طریق تکامل ما، مادی است.


فصل دوم: حالا ما فهمیدیم که باطن داریم. جنس این باطن از چیست؟

علت، هر آنچه دارد به نحو مادون و ناقص در معلول هست و معلول هرچه دارد به نحو اعلی و اشرف در علت هست.

 وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ1

هر چه که در این عالم می بینید نزد ما گنجینه هایی دارد وما آن را نازل نکردیم مگر به قدری که هست.

هر چه در این عالم هست، حقایقی دارد که نازل شده. هر چیزی که نازل شده در حالت اعلی و اشرف همان ویژگی ها را دارد منتها بدون نقصش. 

در بازگشت و صعود، ماده و آن چیزی که صورت عوالم بعدی می شود نفس است. یعنی ما هرچه در این عالم کشت می کنیم ماده ای برای عوالم بعدی می شود.

در عوالم بعدی این نفس ماست که می خواهد آن لذت ها را ببرد.

نفس ما در این عالم اگر برای خودش ملکاتی مطابق با لذایذ آن دنیا درست کرد، لذایذ را می برد وگرنه همه اش عذاب است. به همین دلیل است که می گویند فلان عمل را انجام دهید و فلان عمل را انجام ندهید..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۵۹
عقیله عشق