جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۷ ب.ظ
دعوت جلسه دی ماه
( برای آن مرد که دین مان، زندگی مان را وام دار اوییم ... )
سال ها رنج، زجر! زجر، بی نفرین. عذاب این قوم پشت زمزمه ی یک دعا محبوس مانده است و برنمی آید. آن دعا که باید، برنمی آید. این پیامبر آیا نفرین کردن نمی داند؟
عتاب! آن عجیب ترین عتاب که خدا بر هیچ پیامبری نکرد. در هیچ کتاب آسمانی نیامده است: «غم ایمان این مردم، نزدیک است تو را بکشد. فلعلّلک باخعٌ نفسَکَ!»* گویی حتا خدا، او که همه چیز را می داند در شگفت مانده است.
و باز هم عتاب! «ما این آیات را فرونفرستادیم که تو این همه خود را در رنج بیفکنی، لتشقی!»**
***
اویس! من خیلی دورم. کسی از نسلی غریب. نسل گریزپا! کجاست زمزمه ی محبتی که مرا به «مکتب» بازآورد؟ کی میرسد آن جمعه که زمزمه ی محبتی ...
اللهمّ إنّا نشکوإلیک فقد نبیّنا -صلواتک علیه و آله- و غیبۀ ولیّنا.***
* کهف-6
** طه-2
***مفاتیح الجنان-دعای افتتاح
از کتاب خدا خانه دارد، با تصرف- "اویس! من از تو غریب ترام!"
۹۳/۰۹/۲۱