دعوت جلسه بهمن ماه
بسم الله
هفت سال بیشتر زندگی نکرده بودیم که برایمان مشق نوشتن را تعریف کردند؛
معلم بلد است و میخواهد یادت بدهد؛ سرِ خط یک دانه مینویسد و تو تمام صفحه ی دفتر را پر میکنی از آن واژه. آنقدر مینویسی و مینویسی و آنقدر مشق میکنی که توی ذهنت آرام بنشیند و بماند. بماند، طوری که هر وقت دیگری در عمرت بخواهی بنویسی اش بلد باشی از توی ذهنت برش داری و بی کوچکترین مکثی هم.
مشق کردن کارِ ماست؛ دبستان، دبیرستان، فرقی ندارد ساکنِ کدام مقطعِ زندگی باشیم. تا وقتی هنوز چیزهایی که باید بدانیم و نمیدانیم وجود دارند، مشق هم وجود دارد. و این یعنی تا آخر.
***
دیده اید آدم برای حضور در جایی که خیلی برایش مهم است، چگونه "بودن"ش را جلوی آینه با خودش تمرین میکند؟ دیده اید آدم خودش را درست و مرتب میکند؟
***
اسمش انسان بود. آمده بود از روی دست معلمش "کمال" مشق کند. گنج انسان، معلم او بود.
اصلاً آمده بود که آماده شود و برود به یک جایی، برود به یک زمان خاص. زمانی که صاحبش دیگر از حضور محض، به ظهور رسیده باشد. و تمام مشق کردن های انسان برای همان روزهاست ...
+ سلام بر تو ای وعده ی خدا