هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

طبقه بندی موضوعی

۴۲ مطلب با موضوع «دعوت ها» ثبت شده است

دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ

دعوت جلسه ی شهریورماه

یا رئوفاً بالعباد


فرآیند «نمک گیر شدن»، فرآیند عجیبی ست. وقتی آدم سر سفره کسی می نشیند و از غذا و نمک سفره اش می خورد، اگر یک لحظه فکر کند این خوراک با وجود او چه خواهد کرد، شاید دیگر خیلی سخت حاضر باشد مهمان کسی شود؛ شاید هم تمام عمر اشتیاق خوردن یک «خُرده نان» از دست یک نفر، بی قرار کند آدم را. اگر می شد حساب کرد هر لقمه غذایی که فرو می دهیم چقدر در مرگ و تولد هر یک از سلول های پیکرمان موثرند، در به درِ پاک ترین روزی ها می شدیم.


روی زمین، بعضی ها بدجور آدم را نمک گیر می کنند؛ یک طوری که هیچ وقت نمی شود آن را واقعاً جبران کرد. آن قدر که آدم بگوید: پس، ازین به بعد، حرف، فقط حرفِ شما... روی زمین، بعضی ها اگر نان هم ندهند، زندگی می بخشند و تمام عمر آدم را مدیون خودشان می کنند. روی زمین بعضی ها آدم را برای همیشه به خانه -بخوانید حریمِ- خود راه می دهند، و اگر نباشند این خانه ها، نداری، آدم ها را بی چاره می کند.

خانه ی بعضی ها بهشت است روی زمین.



السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) ...


هیئت
چهارشنبه 4 شهریور
ساعت 16 
با حضور حاج آقا شریفیان

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۱
عقیله عشق
يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ب.ظ

دعوت جلسه‌ی مردادماه

بسم الله..


تمام دلخوشی من، به نام های شماست. نه از رفتارتان چیزی در من هست، نه از باورهاتان. تمام رابطه ی من با شما به اسم هاتان بند است، به نخ نازک کلمه.
من فقط همین را در خودم سراغ دارم که وقتی اسم هاتان می آید یک جوری م میشود که مثل اول عشق است.
البته این وضعی که من هستم حسودی و ترس دارد. حسودی به آن ها که شما برایشان فقط یک واژه نیستید -وقتی بودن و نبودن اسم هاتان اینقدر فرق میکند پس بود و نبود نورتان و خودتان درون کسی باعث چه اتفاقی می شود؟
ترس هم که معلوم است دارد؛ وقتی تمام معنای زندگی آدم به رشته ی به این نازکی بند باشد، یک روز، فقط اگر یک روز این ریسمان نازک عشق را موریانه ای بپوشاند، ما به کجا پرتاب خواهیم شد؟
به ابدیت لایزال نیستی؟ خلأ مطلق؟

حال من مثل غاری است که قبلا دهانه ای به روشنایی داشته، ولی حالا سنگهای خود ساخته ام تمام مسیر نور را بسته اند. تنها فرقی که بین من با خاک و سنگ اطرافم مانده،این است که پیش از بسته شدن دهانه ی روشناییم، کسی نام های شما را انگار در من فریاد کرده است.

فریاد کرده محمد،علی،فاطمه، رضا،.. الان من مسدود شده ام ولی نه که غار بوده ام هنوز این نام ها در من تکرار میشود. پژواک اسم ها لای دیواره ها و سنگهام مانده. تنها بارقه ی امیدی که حالا هست همین است که رهگذری از اینجا بگذرد و پژواک این نامها را از زیر صخره ها بشنود، سنگها را بزند کنار باز مرا به روشنایی برساند.تمام دلخوشی من، به پژواک نام های شماست. 

چه شیرین است نام هاتان.*


*از خدا خانه دارد، با اندک تصرف


هیئت
چهارشنبه 7 مرداد
ساعت 16 
با حضور حاج آقا شریفیان

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۴۰
عقیله عشق
يكشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ق.ظ

دعوت جلسه ی رمضان المبارک - تیر

بسم الله..


دستانش بسته بود،

دستانم باز بود

در بند بود

ومن، آزادتر از همیشه

نگاهم میکردی تا ببینی این ماه را چطور توشه جمع میکنم برای بقیه ی وقت های دلتنگی

و من، تنها به اندازه ی یک چشم برهم زدن ِ ماه فرصت داشتم... -همین که ماه چشم هایش را باز میکرد و می بست، فرصت تمام میشد-

گفتی این ماه، ماه ِ خواستن است... 

خودت یاد دادی چطور از تو بخواهم...؛

"اللهم انی اسئلک من رحمتک باوسعها و کل رحمتک واسعه" 1

گفتی این ماه،  ماه شناختن است

و من این گونه شناختمت...

تو به من دوستی می کنی ولی من با تو دشمنی می کنم و تو به من محبت کنی و من نپذیرم گویا منتی بر تو دارم و باز این احوال تو را از مهر به من و احسان بر من و بزرگواریت نسبت به من باز ندارد "2

 

 

***

آمده ام که سر برم؛

عشق تو را به سر برم...



1- از متن دعای سحر

2- از متن دعای افتتاح


هیئت
چهارشنبه 3 تیر 
ساعت 16 
با حضور سرکار خانم رحمتی

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۶
عقیله عشق
جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ق.ظ

دعوت جلسه شعبان المعظم -خرداد


بسم الله

آغاز شده اند روزهایی که جور دیگری توی  لطف ت غوطه ورمان میکنی... 
داستان، داستان آن"کشتی روان در گردابهای بی پایان"* است  که "در امان است هر که در رکاب آن باشد و هر که آن را وانهد غرق گردد"*.
قصه ی یک "پناهگاه محکم، و فریادرس افراد پریشان و بیچاره"*، که مدام برایمان فریادشان میزنی و 
چون مادری که اصرار دارد کودکش پَرِ چادرش را محکم گرفته باشد، از "پناه گریختگان، و نگاهدار هر که به ریسمانشان بیاویزد"* حرف میزنی.
به آشکاری بهار جلوه کرده ای...

* از متن صلوات شعبانیه - مفاتیح الجنان


هیئت
چهارشنبه 6 خرداد 
ساعت 16 
با حضور سرکار خانم رحمتی

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۰
عقیله عشق
شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ

دعوت جلسه رجب المرجب - اردیبهشت

بسم الله
 
 
ما که بودیم؟
و قرار بود کدام علاقه، ما را به شما وصل کرده باشد؟
***
سوال، درخواست، ... مگر ما را فقط برای همین ساخته بودند؟ مگر ما غیر از آن که گدای درگاه شما باشیم، چیز دیگری نبودیم؟
سختی ها دورمان را گرفته اند و اسم واقعی مان یادمان رفته؛
ما چه هستیم؟
نماینده؟
کارگزار؟
خادم؟
دوست...؟
"سر"باز؟
 
معنای شیعه بودن، کجای این فراموشی مدام پنهان شده؟
 
سختی ها چشمان مان را تنگ کرده اند برای بزرگی شما.
به ما تکلیف بدهید... از ما گزارش بخواهید... رهایمان نکنید که فکر کنیم فقط موقع غرق شدن لازم تان داریم.
نشان مان بدهید که قطره قطره ی زندگی ست که از وجود شما معنا میگیرد.
"إنّ لکلِ امامٍ عهداً فی عنق اولیائه ...*"
***
ما که هستیم؟
و کدام تعلق، ما را به شما وصل کرده است؟
 
 
 
 
 
+  لطفا برای این جلسه برگه ای که جلسه ی قبل داده شد رو بخونید ، در قسمت تاریخ اسلام راجع بهش صحبت میشه. همین طور کتاب حضرت زهرا(س) برای بحث گعده.  :)
 
 
هیئت
چهارشنبه 2 اردیبهشت 
ساعت 16 
با حضور سرکار خانم سالمی
 
نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1
 
 
------------
*ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم فمن زارهم رغبة فی زیارتهم و تصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهمشفعائهم یوم القیامه
یعنی: برای هر امامی به گردن شیعیان و هوادارانش پیمانی است و جمله ی وفا به این پیمان، زیارت قبور آنان است. پس هرکس از روی رغبت و پذیرش، آنان را زیارت کند، امامان در قیامت شفیعان آنان(او) خواهند بود.
- امام رضا (ع)، مَن لا یحضره الفقیه 577:2





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۳۶
عقیله عشق
سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ

دعوت جلسه ی فروردین ماه

بسم الله

من، میان دو پرتگاه زاده شدم، روی باریک ترین راه ممکن، میان دو دره.

روی پل، پلی به پهنای یک قدم. پلی به اندازه ی عبور یک نفر. پلی. صراط!

و من میان دو پرتگاه بزرگ شدم. اولین گریه، خنده و اولین قدم!

مادرم گفت: "راه بیفت."

گیج نگاهش کردم: "روی این لبه؟"

گفت:"ما همه همین جا راه افتادیم"

تا آنجا که می دیدم پل بود.تا آنجا که می دیدم به همین باریکی و تا آنجا که می دیدم دره ها دهان گشوده بودند.

دره ها در دو سویم انباشته بود. از آدم های بی اندام. مردمانی که در هر سقوط چیزی از دست داده بودند. آدم های بی اندام. بی چشم هایی که ببینند، بی گوش هایی که بشنوند، بی دستی برای لمس و بی پایی برای رفتن. روی پل، هر قدم یک انتخاب بود. انتخاب دیدن، شنیدن، لمس کردن، رفتن.

... روی پل هر قدم، یک انتخاب بود و پل تا ابدیت ادامه داشت.

فکر کن تو داری جان می کنی آن جا، در ورطه ی آن انتخاب ها، در لرزه ی آن قدم ها؛ شوقت را نفس نفس می زنی؛ پشیمانی هایت را گریه می کنی. بعد بفهمی بعضی ها دستشان را داده اند به کسی که بلد راه بوده است و کسی خیلی از راه را نرم، رهوار، بی تردید، بی التهاب بردتشان. حالت گرفته می شود، نه؟

"بی قانونی!" فکر می کنی: "اقلاً دیگر توی این راه؟..." اما عشق این جا قانون است، برای همه، و عشق، مُجاز است برای یک شبه رفتن. برای نرم و بی تردید رفتن.

فقط می ماند همین: دست کسی را بگیری که بلد راه باشد. فقط می ماند همین دست، که یک جوری باید داد دستشان.

 

برگرفته از کتاب خدا خانه دارد، فاطمه شهیدی (با اندکی تصرف)

هیئت

چهارشنبه 19 فروردین 

ساعت 16 تا 18

با حضور سرکار خانم سالمی

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۳
عقیله عشق
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۴۸ ب.ظ

دعوت جلسه اسفند ماه

بسم الله..

گوش ماهی ها صدای دریا را ضبط میکنند. این برای کسی که دریا را در عمرش لمس نکرده ، کم از معجزه ندارد. موجود به این کوچکی در دل خود دریایی را نگه میدارد...
چشم هایت را می بندی به روی همه ی تکه های دود گرفته شهر زندگی و گوش می سپاری به آوای موج دریا.
این یک دلخوشی تنها نیست؛ این سوغات یک حقیقت است..
خالق دریا حقیقتی ست بی انتهاتر از همه دریاها و افق ها و دور ها.
و توی دل چیزهای کوچک و بزرگ، از خودش رنگ و صدا گذاشته است به نشانه...
به همین نشانه هاست که درد فراق جان انسان را نمی ستاند.



+ جلسه ی پیش قرار شده بود برای سخنرانی این بار ، سعی کنیم خطبه ی حضرت زینب رو  بخونیم.


هیئت
چهارشنبه 6 اسفند 
ساعت 15 تا 18
با حضور سرکار خانم شادرخ

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۴۸
عقیله عشق
شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ب.ظ

دعوت جلسه بهمن ماه

بسم الله

 

هفت سال بیشتر زندگی نکرده بودیم که برایمان مشق نوشتن را تعریف کردند؛

معلم بلد است و می­خواهد یادت بدهد؛ سرِ خط یک دانه می­نویسد و تو تمام صفحه­ ی دفتر را پر می­کنی از آن واژه. آنقدر می­نویسی و می­نویسی و آنقدر مشق می­کنی که توی ذهن­ت آرام بنشیند و بماند. بماند، طوری که هر وقت دیگری در عمرت بخواهی بنویسی اش بلد باشی از توی ذهن­ت برش داری و بی کوچک­ترین مکثی هم.

مشق کردن کارِ ماست؛ دبستان، دبیرستان، فرقی ندارد ساکنِ کدام مقطعِ زندگی باشیم. تا وقتی هنوز چیزهایی که باید بدانیم و نمی­دانیم وجود دارند، مشق هم وجود دارد. و این یعنی تا آخر.

***

دیده ­اید آدم برای حضور در جایی که خیلی برایش مهم است، چگونه "بودن­"ش را جلوی آینه با خودش تمرین می­کند؟ دیده­ اید آدم خودش را درست و مرتب می­کند؟

***

اسم­ش انسان بود. آمده بود از روی دست معلم­ش "کمال" مشق کند. گنج­ انسان، معلم او بود.

اصلاً آمده بود که آماده شود و برود به یک جایی، برود به یک زمان خاص. زمانی که صاحبش دیگر از حضور محض، به ظهور رسیده باشد. و تمام مشق کردن های انسان برای همان روزهاست ...


+ سلام بر تو ای وعده ی خدا



هیئت
چهارشنبه 1 بهمن 
ساعت 15 تا 18
با حضور سرکار خانم شادرخ

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۳ ، ۲۱:۵۳
عقیله عشق
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۷ ب.ظ

دعوت جلسه دی ماه

( برای آن مرد که دین مان، زندگی مان را وام دار اوییم ... )
سال ها رنج، زجر! زجر، بی نفرین. عذاب این قوم پشت زمزمه ی یک  دعا محبوس مانده است و برنمی آید. آن دعا که باید، برنمی آید. این پیامبر آیا نفرین کردن نمی داند؟
عتاب! آن عجیب ترین عتاب که خدا بر هیچ پیامبری نکرد. در هیچ کتاب آسمانی نیامده است: «غم ایمان این مردم، نزدیک است تو را بکشد. فلعلّلک باخعٌ نفسَکَ!»* گویی حتا خدا، او که همه چیز را می داند در شگفت مانده است.
و باز هم عتاب! «ما این آیات را فرونفرستادیم که تو این همه خود را در رنج بیفکنی، لتشقی!»**
***
اویس! من خیلی دورم. کسی از نسلی غریب. نسل گریزپا! کجاست زمزمه ی محبتی که مرا به «مکتب» بازآورد؟ کی میرسد آن جمعه که زمزمه ی محبتی ...
اللهمّ إنّا نشکوإلیک فقد نبیّنا -صلواتک علیه و آله- و غیبۀ ولیّنا.***

* کهف-6
** طه-2
***مفاتیح الجنان-دعای افتتاح

                         از کتاب خدا خانه دارد، با تصرف- "اویس! من از تو غریب ترام!"

هیئت
چهارشنبه سه دی
ساعت 15 تا 18
با حضور سرکار خانم سیاح
نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۵۷
عقیله عشق
چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ

دعوت جلسه آذر ماه

بسم الله...

این پرچم سرخ در میان میدان کربلا ، میراث ست.
میراث آن کشتی که هر که بر توحید بود از طوفان نجات بخشید.
یادگار تبر حضرتی که بت شکست.
چوب این پرچم، وارث چوب دستی مردی ست که رو در رو ، فرعون را به خدا خواند..
این پرچم ، بوی دست شفای مسیح را دارد.
قربانی حضرت هابیل ست ، که قابیل را به برادرکشی میکشاند..
این پرچم، همواره شاخص بوده و هست...

و این حسین است، نوری که راه را جز به او نمیتوان یافت.
ما را مگر به کربلا نخواهند آزمود..

[  برداشت آزاد از کتاب حسین(ع) ، وارث آدم]


هیئت
چهارشنبه 5 آذر
ساعت 15 تا 17
با حضور حاج آقا شریفیان
نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۳ ، ۰۹:۲۷
عقیله عشق