هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

شنبه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ب.ظ

دعوت جلسه رجب المرجب - اردیبهشت

بسم الله
 
 
ما که بودیم؟
و قرار بود کدام علاقه، ما را به شما وصل کرده باشد؟
***
سوال، درخواست، ... مگر ما را فقط برای همین ساخته بودند؟ مگر ما غیر از آن که گدای درگاه شما باشیم، چیز دیگری نبودیم؟
سختی ها دورمان را گرفته اند و اسم واقعی مان یادمان رفته؛
ما چه هستیم؟
نماینده؟
کارگزار؟
خادم؟
دوست...؟
"سر"باز؟
 
معنای شیعه بودن، کجای این فراموشی مدام پنهان شده؟
 
سختی ها چشمان مان را تنگ کرده اند برای بزرگی شما.
به ما تکلیف بدهید... از ما گزارش بخواهید... رهایمان نکنید که فکر کنیم فقط موقع غرق شدن لازم تان داریم.
نشان مان بدهید که قطره قطره ی زندگی ست که از وجود شما معنا میگیرد.
"إنّ لکلِ امامٍ عهداً فی عنق اولیائه ...*"
***
ما که هستیم؟
و کدام تعلق، ما را به شما وصل کرده است؟
 
 
 
 
 
+  لطفا برای این جلسه برگه ای که جلسه ی قبل داده شد رو بخونید ، در قسمت تاریخ اسلام راجع بهش صحبت میشه. همین طور کتاب حضرت زهرا(س) برای بحث گعده.  :)
 
 
هیئت
چهارشنبه 2 اردیبهشت 
ساعت 16 
با حضور سرکار خانم سالمی
 
نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1
 
 
------------
*ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه و شیعته و ان من تمام الوفاء بالعهد زیارة قبورهم فمن زارهم رغبة فی زیارتهم و تصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهمشفعائهم یوم القیامه
یعنی: برای هر امامی به گردن شیعیان و هوادارانش پیمانی است و جمله ی وفا به این پیمان، زیارت قبور آنان است. پس هرکس از روی رغبت و پذیرش، آنان را زیارت کند، امامان در قیامت شفیعان آنان(او) خواهند بود.
- امام رضا (ع)، مَن لا یحضره الفقیه 577:2





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۳۶
عقیله عشق
پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ب.ظ

خلاصه جلسه فروردین ماه

بسم الله 

 

حضرت زهرا (س) به عنوان یک الگو:

 

ویژگی های زندگی حضرت زهرا(س) منحصر به بانوان نیست؛ بلکه ایشان الگویی برای کل جهان بشری هستند. همان طور که ائمه(ع) می فرمایند: ما برای مردم حجت هستیم و حضرت زهرا(س) بر ما حجتند.

 

آیا اینکه می گویند حضرت زهرا(س) الگوی ما هستند، یعنی اینکه ما می توانیم دقیقا مثل ایشان شویم؟

آیا تفاوتی بین ما و الگوهایمان وجود دارد؟

از منظر قرآن کریم، ما از لحاظ جسمی با الگوهایمان هیچ تفاوتی نداریم ولی از لحاظ روحی متفاوتیم:

"قل انما انا بشرٌ مثلکم یوحی الی"1

لازمه ی اینکه به کسی وحی برسد داشتن ویژگی های مشخصی است. یکی از این ویژگی ها، عصمت است. اصطلاح دقیق عصمت در قرآن، رؤیت است.

معصوم دارای رؤیت است؛ یعنی زشتی و پلیدی گناه را می داند و می بیند و با میل و اختیار خود به آن عمل می کند.

تفاوت اصلی بین ما و الگوهایمان این است که معصوم به علمی که دارد ایمان و یقین دارد.

اگر الگوی ما در کل زندگی خود یک خطا انجام بدهد، تمام الگو بودنش زیر سوال می رود.

الگو باید معصوم باشد تا نگاه همه ی انسان ها به آنها، نگاه به قله ی کمال باشد

ما باید الگو را خوب بشناسیم تا بتوانیم در تمام ابعاد زندگی از ایشان پیروی کنیم.

 

امام علی(ع) می فرمایند:

شناخت خدا و توحید مانند یک قلعه است. در ورود به قلعه ما هستیم. بعضی ها به جای اینکه از در وارد شوند از دیوار وارد می شوند که اینها سارق هستند.

در اسلام، وسیله به اندازه ی هدف مهم است. پس راه های رسیدن به توحید مهم است.

مزیت داشتن الگو این است که حد و حدود کلیاتی را که در دین آمده مشخص می کند.

 

 

 

 1-آیه 110 سوره ی کهف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۳۹
عقیله عشق
سه شنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۴۳ ب.ظ

دعوت جلسه ی فروردین ماه

بسم الله

من، میان دو پرتگاه زاده شدم، روی باریک ترین راه ممکن، میان دو دره.

روی پل، پلی به پهنای یک قدم. پلی به اندازه ی عبور یک نفر. پلی. صراط!

و من میان دو پرتگاه بزرگ شدم. اولین گریه، خنده و اولین قدم!

مادرم گفت: "راه بیفت."

گیج نگاهش کردم: "روی این لبه؟"

گفت:"ما همه همین جا راه افتادیم"

تا آنجا که می دیدم پل بود.تا آنجا که می دیدم به همین باریکی و تا آنجا که می دیدم دره ها دهان گشوده بودند.

دره ها در دو سویم انباشته بود. از آدم های بی اندام. مردمانی که در هر سقوط چیزی از دست داده بودند. آدم های بی اندام. بی چشم هایی که ببینند، بی گوش هایی که بشنوند، بی دستی برای لمس و بی پایی برای رفتن. روی پل، هر قدم یک انتخاب بود. انتخاب دیدن، شنیدن، لمس کردن، رفتن.

... روی پل هر قدم، یک انتخاب بود و پل تا ابدیت ادامه داشت.

فکر کن تو داری جان می کنی آن جا، در ورطه ی آن انتخاب ها، در لرزه ی آن قدم ها؛ شوقت را نفس نفس می زنی؛ پشیمانی هایت را گریه می کنی. بعد بفهمی بعضی ها دستشان را داده اند به کسی که بلد راه بوده است و کسی خیلی از راه را نرم، رهوار، بی تردید، بی التهاب بردتشان. حالت گرفته می شود، نه؟

"بی قانونی!" فکر می کنی: "اقلاً دیگر توی این راه؟..." اما عشق این جا قانون است، برای همه، و عشق، مُجاز است برای یک شبه رفتن. برای نرم و بی تردید رفتن.

فقط می ماند همین: دست کسی را بگیری که بلد راه باشد. فقط می ماند همین دست، که یک جوری باید داد دستشان.

 

برگرفته از کتاب خدا خانه دارد، فاطمه شهیدی (با اندکی تصرف)

هیئت

چهارشنبه 19 فروردین 

ساعت 16 تا 18

با حضور سرکار خانم سالمی

نمازخانه ی دبیرستان فرزانگان 1


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۴ ، ۲۱:۴۳
عقیله عشق