هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

هیئت عقیله عشق (س)

هیئت دانش آموختگان مدرسه ی فرزانگان1 تهران

طبقه بندی موضوعی

۳۰ مطلب با موضوع «خلاصه ها» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی مرداد ماه

بسم الله الرحمن الرحیم

خواندن تاریخ فاید دارد. همانقدر که استاد شدن در یک علم، فهم ِ عمیق پیدا کردن در یک رشته، بدون خواندن تاریخ آن علم شدنی نیست، برای بدست آوردن فهم عمیق دینی هم خواندن تاریخ اسلام بنظر می آید که واجب است!

فایده اش هم این است که آدم یک مجموعه وقایع را باهم دارد. هم عواملی که منجر به یک واقعه می شوند در اختیارش هست، زمینه سازهای وقوع حادثه ها، هم کم و کیف خود حوادث را می توان بررسی کرد، هم پی آمد ها و تبعات یک رخداد موجود است. اینطوری هست که می شود یک سیر کامل را مشاهده کرد، و همانطور هم که خداوند در قرآن با ذکر داستان و تاریخ ِ گذشتگان به ما نشان میدهد، حوادث تاریخی تکرار می شوند، از آنجا که ذات و ماهیت انسان یکی است، از آنجا که خیر و شر همواره در طول تاریخ یکجور روبروی هم ایستاده اند.

...

امام صادق (ع) موقع شهادت شان، شصت و پنج سال سن مبارک شان بود و 34 سال نیز مدت زمان امامت شان. و در میان ائمه ی اطهار – مستثنی از حضرت ولیعصر (عج) – بیشترین سن، و بیشترین زمان امامت را دارند. 

نمودار زندگی حضرت را میتوان در سه شاخه ی اصلی ترسیم نمود:

1.     تبیین و تبلیغ مسئله ی امامت

2.     تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی

3.     وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک-سیاسی

1."...امام در روز عرفه، در عرفات می رفت توی این جمعیت عظیم می ایستاد، که از کجا آمده اند؟ از همه ی نقاط اسلام؛ از آفریقا، از خاورمیانه، از حجاز، از عراق، از ایران ِ آن روز...از همه جا اینجا آدم هست. اینجا یک بمب منفجر کنی در همه ی عالم اسلام منفجر کرده ای...لذا امام در آن جمعیت بزرگ می ایستاد، سلسله ی درست امامت را بیان می کرد: "ایها الناس ان الرسول الله کان الامام" خود پیغمبر امام بود، یعنی پیشوا و رهبر جامعه بود. "ثم من بعده علی ابن ابی طالب" همان منطق شیعه؛ بعد حسن، بعد حسین، بعد علی بن الحسین، بعد محمد بن علی، و بعد من. خودش را معرفی می کرد به عنوان امام و این خیلی جرئت می خواست. این حرف عادی ای نبود، حرف ساده ای نبود، این بزرگ ترین اعلان مخالفت بود دیگر، و این کار را امام در دوران بنی امیه می کرد، آخر بنی امیه..."

2."...امام با دیگران درباره ی قرائت آیات قرآن و تفسیرهای قرآن مباحثه کرده، داد کشیده، فریاد کشیده که آنها چرا اینجور غلط می گویند، آیات را اینطور باید تفسیر کرد...در باب نحله ی فقهی هم که مکتب امام صادق قویترین و نیرومندترین مکتب های فقهی آن زمان بوده به طوری که اهل تسنن هم قبول دارند. تمام امام های اهل تسنن یا بلاواسطه و یا مع الواسطه شاگرد امام بوده و نزد امام شاگردی کرده اند. در راس ائمه اهل تسنن ابوحنیفه است، و نوشته اند ابوحنیفه دوسال شاگر امام بوده..."

3."پس از مرگ معاویه، هزاران نفر به امام حسین و آن حضرت را برای قیام به کوفه دعوت می کنند...نگرنده تاریخ از خود می پرسد: آیا رواج تفکر و گرایش های شیعی تا این اندازه، جز در سایه ی یک فعالیت حساب شده ی تشکیلاتی از سوی گروه شیعیان متعهد یک دل یک جهت ممکن و معقول است؟ بی شک پاسخ منفی است..."،"...ممکن است سوال شود اگر براستی چنین شبکه ی تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته باشد، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتا ماجرایی از آن نقل نشده است؟ پاسخ- همانطور که پیش تر نیز اشاره شد، بطور خلاصه آن است که دلیل این بی نشانی را نخست در پایبندی وسواس آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی "تقیه" باید جست که هر بیگانه ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع می شد و سپس در ناکام ماندن جهاد شیعه در آن مرحله و به قدرت نرسیدن آنان، که فعالیت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شیرینی که از فعالیت های تبلیغاتی شان داشتند، در سینه ها می ماند و کسی از آن خبر نمی یافت و در تاریخ نیز ثبت نمی شد..."

 

پی‌نوشت: عکس‌های مربوط به محتوای بحث مجلس ذی القعده هیئت را از این‌جا دریافت کنید.


1.کتاب انسان 250 ساله -  برگرفته از سخنرانی های آیت الله سید علی خامنه ای

2و3- کتاب سیری در سیره ائمه - شهید مطهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۵
عقیله عشق
شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۳ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی رمضان کریم

بسم الله...


تعریف آرامش:


آرامش یعنی ایمان قلبی به نامحدود. ایمانی که وارد قلب ما شود و تمام وجود ما را پر بکند، این ایمان برای ما آرامش بخش است و نشانه هایی دارد که ما می توانیم این نشانه ها را در خودمان ارزیابی کنیم. اتصاف به اصول عقاید نشانه ی ایمان است..


هر چه که ما در این عالم می بینیم پرتو آن وجود نامحدودی است که ما با تکیه بر آن آرامش پیدا می کنیم. اگر این نامحدودیت را درست بشناسیم به آن گرایش می یابیم. گاهی اوقات این وجود نامحدود را اشتباه می گیریم که این اشتباه ناشی از وهم است. آن را نامحدود تصور می کنیم ولی چون نامحدود نیست به آرامش نمی رسیم.


پس ما باید آن موجود نامحدود را بشناسیم و واقعا به آن ایمان قلبی بیاوریم. یک پروانه، واقعا ایمان دارد به اینکه شمعی که دورش می گردد برایش آرامش بخش است. ما تا متصل به نامحدود و محب آن نشویم، به آرامش دست نمی یابیم و این شناخت و محبت به نامحدود اثر تغییر جهان بینی است.


"{همه ی اهل عالم} بالفطره شطر قلوبشان متوجه کمالی است که نقصی ندارد و عاشق جمال و کمالی هستند که عیب ندارد و علمی که جهل در او نباشد و قدرت و سلطنتی که عجز در او نباشد، حیاتی که موت نداشته باشد، و بالاخره کمال مطلق معشوق همه است.تمام موجودات و عائله ی بشری با زبان فصیح یکدل و یک جهت گویند ما عاشق کمال مطلق هستیم، ما حب به جمال و جلال مطلق داریم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستیم. آیا در جمیع سلسله موجودات در عالم تصور و خیال، و در تجویزات عقلیه و اعتباریه، موجودی که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد جز ذات مقدس، مبدا عالم جلت عظمته سراغ داریم؟ و آیا جمیل علی اطلاق که بی نقص باشد جز آن محبوب مطلق هست؟


ای سرگشتگان وادی حیرت و ای گم گشتگان بیابان ضلالت، نه، بلکه ای پروانه های شمع جمال جمیل مطلق و ای عاشقان محبوب بی عیب و زوال. قدری به کتاب فطرت رجوع کنید و صحیفه ی کتاب ذات خود را ورق بزنید ببینید با قلم قدرت فطرت اللهی در آن مرقوم است: وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض."1


چند ویژگی را می شماریم که در واقع ویژگی های موجود ممکن است و اگر این ویژگی ها را در چیزی یا کسی دیدیم، شایستگی دل سپردن را ندارد.

1.      محدود بودن

2.      تغییر

3.      وابسته بودن

4.      نیازمند بودن

5.      نسبیت: مثلا ما قدرتمندیم اما نسبت به چه چیزی یا چه کسی

نتیجه:

ما باید رابطه مان را با خدا اصلاح کنیم و این اصلاح رابطه به جهان بینی بر می گردد. تا ما جهان بینی را در خودمان درست نکنیم این رابطه درست شدنی نیست.



تذکر به مناسبت شب های قدر:

از مظاهر بندگی، ماه مبارک رمضان و به ویژه شب های قدر است.

باید حواسمان باشد که چطور از این شب ها استفاده کنیم. مهم این است که شب زنده دار، مواظب قلبش باشد که زنده با ذکر خدا و با حضور در مقابل او به مراسم بندگی که موجب رضایت اوست مشغول شود. سه گروه هستند که شب زنده داری آنها اشکال دارد:

1.      کسی که قلبش غافل است. فقط بیدار است.

2.      کسی که مشغول به مکروهات است. این شخص از مرده یک درجه پایین تر است؛ یعنی اگر می خوابید صرفش بیشتر بود.

3.      کسی که مشغول محرمات الهی است. اصلا امید به عاقبت بخیری به این شخص نیست.

انسان باید تلاش خودش را بکند در حالیکه شب زنده دار است جزء این سه گروه نباشد وگرنه مشمول آیه ی "قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم‌ بِالاخْسَرِینَ أَعْمَـالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی‌ الْحَیَو'ةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا" 2.می شود.


"و فکر می کنم از گناهان پنهانی خالی نباشی، مثل تاخیر  توبه از بعضی گناهان زیرا مشهور این است که سرعت در توبه واجب فوری است و ترک واجب نیز حرام است مانند تزکیه ی نفس از بعضی اخلاق که واجب عینی است و ترک آن و مشغول شدن به عبادات مستحبی حرام است. و همینطور گناهان دیگری که مانند این دو گناه مخفی و پنهان هستند."3


برای این کار لازم است ما واجبات و محرمات اعتقادی، اخلاقی و احکامی را شناخته و خود را با آن بسنجیم چنانچه کمبودی در این زمینه ها در وجود ماست واجب آن است که آن را جبران کرده و سپس به عبادات و مستحبات شب قدر بپردازیم. برای این منظور کتاب واجبات و محرمات آیت الله مشکینی(ره) معرفی می گردد.



1-چهل حدیث، امام خمینی(ره)

2- سوره ی کهف، آیه ی 103و104

2-المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره)

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۳
عقیله عشق
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۷ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی خرداد ماه

بسم الله...


تفاوت انسان و حیوان درچیست؟

در بینش ها و گرایش هاست( با توجه به کتاب انسان و ایمان شهید مطهری)

چرا آقای مطهری نگفتند تفاوت انسان و حیوان در عقل است؟

یک مثال می زنیم: ما نتانیاهو را انسان می دانیم یا نه؟ او عقل دارد به معنای مصطلحی که ما از عقل برداشت می کنیم. فکر می کند، از خیلی از آدم های دیگر بهتر برنامه ریزی می کند و حتی به نتیجه می رسد؛ اما ما می گوییم بینش ها و گرایش هایش انسانی نیست پس انسان نیست.


وهم:

فرض کنید که می خواهید کاری را انجام دهید. فرآیند تصمیم گیری شما راجع به آن کار چگونه است؟ مثلا می خواهیم یک کیف بخریم. تصوری از آنچه که می خواهیم در ذهنمان ایجاد می کنیم. از این تصور یک چیز کلی در ذهنمان است بعد می رویم مغازه، ده تا را انتخاب می کنیم و در نهایت از بین آنها یکی را انتخاب می کنیم. این که از بین آنها یکی را انتخاب می کنیم کار وهم است.

کار وهم انتخاب های جزئی ماست. یعنی از بین یک مجموعه ای یکی را انتخاب می کنیم. ما با وهم مان بینش و گرایش پیدا می کنیم.

وهم سلطان قوای ظاهره و باطنه ی نفس است"*

یعنی اگر ما بخواهیم کاری انجام دهیم در نهایت این وهم ماست که تصمیم گیری می کند.

"...پس اگر وهم در آنها حکومت نمود به تصرف خود یا شیطان{هوای نفس یا شیطان خارجی} این قوا جنود شیطانی گردد و مملکت تحت تصرف جنود شیطان گردد و لشکر رحمان و جنود عقل مضمحل گردد."*

و اگر وهم تحت تصرف عقل و شرع در آنها تصرف نماید، مملکت رحمانی و عقلانی شود و جنود شیطان از آن رخت بربندد."*

وقتی که ما بینش ها و گرایش های عقلانی داشته باشیم یک انسان هستیم وگرنه حیوانیم یا پست تر از آن.


ما نسبت به رابطه ی خودمان و خدا، جهان بینی ملموسی نداریم. اگر بخواهیم آن را لمس کنیم(قابل لمس از لحاظ عقلی و در مرتبه ی بالاتر شهودی است) یکی از راه هایش اصلاح جهان بینی علمی و عملی است. اگر ما متوجه شویم که نسبتمان با خدا مثل نسبت تصویر آینه است به ما، در واقع وقتی به موجوداتی که در این عالم هستند نگاه می کنیم به ظهورات خدا نگاه می کنیم. جهان بینی عملی هم می شود عبادت از روی این جهان بینی. حرکت رو به خدا یک حرکت زیگزاگی است؛یک قدم که در جهان بینی علمی بالا می رویم یک قدم هم در جهان بینی عملی رشد می کنیم.


اگر انسان می خواهد که یک انسان الهی شود، یعنی انسان عقلانی و شرعی شود اولین قدم شروع کردن از ظاهر است؛ یعنی ما باید ظاهرمان یک ظاهر عقلانی و شرعی باشد. که نماد تمام نمای این عقل و شرع، پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) است. اگر ما بخواهیم یک انسان عقلی و شرعی واقعی شویم، باید ظاهرمان را به ظاهر ایشان نزدیک کنیم.



*چهل حدیث امام خمینی (ره)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۷
عقیله عشق
شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۰ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی اردیبهشت ماه

بسم الله

جلسه نخست از جلسات سه‌گانه آقای منصوری (رابطه انسان و بندگی)


معنای بندگی چیست؟

بندگی یک حال است که این حال در همه‌ی موجودات وجود دارد. انسان چون می‌تواند این حال را درک کند، بندگی‌اش مختارانه و از روی عقل است، هم‌چنین در این مسیر جای پیشرفت دارد. این حال بروز و ظهوری دارد: مثلاً می‌گوییم ایمان. ایمان یعنی اتصاف به اصول عقاید. یک انسان اگر ایمان واقعی داشته باشد متصف می‌شود به توحید، ولایت، نبوت و... .


چطور به این ایمان دست پیدا کنیم؟

کلید ورود به یک بندگی درست، جهان‌بینی درست است. جهان‌بینی دو نوع است: علمی و عملی.


فرض کنید ما همدیگر را در آینه می‌بینیم. یکی از ما به دلیلی متوجه می‌شود این چیزهایی که می‌بیند در آینه است. وقتی این شخص متوجه شود که این تصاویر واقعی نیستند، استقلال آن موجودات ازشان گرفته و وابسته به آینه می‌شود. حال آن شخص یک پله جلوتر می‌رود و می‌بیند که خودش هم یکی از تصاویر آینه است. آن وقت استقلال از خودش هم گرفته می‌شود (می‌فهمد که در دریای بندگی غرق است). این حال، حال بندگی است. یعنی خود را جزوی از یک جریان کلی می‌یابد.

 مثال آینه خیلی مهم و موثر در درک این جهان‌بینی و جایگاه بنده نسبت به خداست. هر چقدر می‌توانید در طول روز و شب در آن تأمل کنید.

 


چند نوع عبادت داریم؛ بعضی هستند که خدا را به خاطر علاقه‌ی شدیدی که به او دارند عبادت می‌کنند که این عبادت آزادگان است. همه‌ی راهی که انسان باید طی کند تا به چنین عبادتی برسد، درک ذلت عبودیت و عزت ربوبیت است؛ یعنی این که خدا تنها موجود مستقل و کارکن جهان است و بقیه هیچ کاره اند.


خدا در آیه‌ی 9 سوره‌ی مبارکه‌ی جمعه می‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید (ذَروا البَیع). اگر بدانید این براى شما بهتر است. و در آیه‌ی 10 می‌فرماید: و چون نماز گزارده شد در [روى] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید (و ابتَغوا مِن فضلِ الله) و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار گردید.

از مقایسه‌ی این دو آیه میفهمیم که نماز جمعه بر روی جهان‌بینی تاثیر می‌گذارد زیرا در آیه‌ی 10 بجای کلمه‌ی "بیع"  می‌گوید "فضل الله" . این جهان‌بینی عملی است.


خدا در آیه‌ی آخر سوره‌ی طلاق می‌فرماید: خدا همان کسی است که هفت آسمان و همانند آن‌ها هفت زمین را آفرید. فرمان در میان آن‌ها فرود می‌آید تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست و به راستی دانش وی هر چیزی را  در بر گرفته است.

این جهان‌بینی علمی است. یعنی بدانی که همه چیز دست خداست.


انسان برای اینکه انسان عقلی و شرعی بشود (تجلی بندگی) باید از ظاهر شروع کند. باید ظاهر خودش را هرچه بیشتر به ظاهر رسول الله شبیه بکند. کم‌کم این ظاهر روی باطن تاثیر می‌گذارد و چشمه‌های ایمان از درونش جاری می‌شود. البته نباید در ظاهر دوست خدا باشیم و در باطن دشمن او. این می‌شود ظاهرسازی.


 اما در مقابل ظاهرسازی، حفظ ظاهر است؛ یعنی اگر در باطنمان جهان بینی درستی هم نداریم و ایمانمان ضعیف است اما ظاهرمان را حفظ می کنیم برای تقویت ایمان. این کار چون با هدف درست انجام می‌شود مذموم نیست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۴۰
عقیله عشق
شنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۴ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی فروردین‌ ماه

بسم الله

در این جلسه هیأت، گعده‌-ارائه‌ای حول محور "تقوا" و آثار آن در انسان مؤمن از منظر قرآن داشتیم. 

با توجه به آیات 130 تا 136 سوره مبارکه آل عمران:

-         ... خداوند در ادامه توصیه به تقوا می‌فرماید: و أطیعوا الله و الرّسول لعلّکم تُرحمون؛ نخست این سوال مطرح می‌شود که مگر اطاعت از رسول، جز اطاعت از خداست که ذکر آن را لازم دانسته؟ می‌توان گفت این تأکید، خط بطلانی ست بر ادعای کسانی که خود را مطیع پروردگار می‌داسنتند، اما از اوامر پیامبر پیروی نمی‌کردند. نکته بعد، مربوط به واژه رحم است. اگر دقت کنیم، عمده فکر ما این است که در مواقع اظهار ضعف، بی‌عملی و مرتکب اشتباه شدن رحم خدا را طلب می‌کنیم. حال آن که قرآن نگاهی درست عکس این را تعلیم می‌دهد و آن، طلب رحم کردن از خدا به واسطه اطاعت از او و پیامبرش است. 

-         در آیه بعد، توصیه به مُسارعت در رسیدن به مغفرت پروردگار و بهشت می‌کند. نکته اول این که اسلام به انسان نمی‌گوید نیروهایت را خرج نکن و در دنیا ندو! و هر که این را استنباط کند درست نفهمیده. قرآن می‌گوید تلاش و رقابت بکن اما برای هدفی که در شأن تو انسان- باشد. می‌گوید حتی آسمان و زمین هم کم است برای تو.

مغفرت یعنی التیام دادن و پر کردن یک خلأ. درباره زخم مثلاً تصور کنید که چگونه ترمیم می‌شود؛

 این نیست که ما منفعلانه استغفار کنیم؛ بلکه باید با سعی و عمل در صدد جبران کاستی‌ها و خطاهای گذشته برآِییم تا مشمول غفران خداوند بشویم. درست مثل وقتی که در مسیر سفر، بیش از حد استراحت و سستی کرده باشیم. حال اگر رسیدن به مقصـ(و)د در زمان مشخص برایمان مهم باشد، بقیه راه را سریع‌تر خواهیم رفت.

-         آیه 134 به سراغ ویژگی دیگری از اهل تقوا می‌رود: الذین ینفقون فی السرّاء و الضرّاء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس؛ درباره انفاق باید گفت این عمل باید در همه حال، مفید و سازنده باشد. نه این که بدون دقت و به دلخواه خرج کنیم و بعد نام آن را انفاق بگذاریم. باید به نیازهای جامعه اسلامی دقت کنیم و حتی بین دو نیاز بتوانیم اولویت را تشخیص دهیم. 

معنای کظم غیظ این نیست که کلاً خشم را در خود بکشیم. کما این که در جای دیگر توصیه دارد: اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم. بلکه منظور این است که اهل تقوا بر اساس احساس خشمشان تصمیم نمی‌گیرند؛ هنگام عصبانیت دست به عمل نمی‌زنند تا بتوانند از عقل خود برای تصمیم استفاده کنند. 

-         آیه بعد می‌فرماید اهل تقوا وقتی مرتکب گناهی می‌شوند یا به خود ستمی می‌کنند، سریع به یاد خدا می‌افتند و از او مغفرت می‌خواهند (یا همان تعریف) و البته تنها خداست که قادر است با غفران خود، اثر گناه را از بین ببرد. در جای دیگری هم آیه عجیبی ست که می‌فرماید إنّ الذین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشیطان تذکّروا ... (آیه 251 سوره مبارکه اعراف). یاد خدا حربه ماست علیه شیطان و این خیلی مهم است. 

-         در نهایت مجدداً به پاداش حقیقی اهل تقوا اشاره می‌کند و بر عامل بودن تاکید می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۲۴
عقیله عشق
سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ب.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی آبان ماه



بسم الله..


هبوط، به خاطر توجه انسان به بدن و مطرح شدن "من" بود. بزگترین مشکل ما هم این است که خودمان را بدن تصور میکنیم.

خدا انسان رو بر خودش شاهد می گیره و بعد می پرسه أ لستُ بربّکم؟ یعنی ما رو نشان می ده و از خودش سوال می کنه.

اصلاً روش ویژه ی قرآن که در هیچ یک از تفکرات گذشته مطرح نشده این است: معرفة النفس بهترین و سهل الوصول ترین روش برای رسیدن به حقیقت توحید است. در این مسیر هم دستورالعمل ها همان شریعت (واجبات و محرمات) است و دین آمده برای همین معرفت. دین چیزی جز فطرت ما نیست که به بیان تشریع در آمده.

برای رسیدن به توحید باید از خود عبور کرد. هرکاری می کنیم یا از من حقیقی دورمون می کنه، یا ما رو خودیاب تر می کنه.

یک لحظه توقف در "من" نیست... این "من" سیاله واگر میخوایم مراحل رو طی کنیم، باید در خودمان طی کنیم؛ از یه "من" شروع میکنیم، در یه "من" سیر میکنیم، و به اون حقیقت "من" میرسیم. ما توی این مسیر با تقابل عشق و عقل استدلالی مواجه هستیم. باید یه جوری بشیم که جز محبت خدا چیزی برامون تاثیرگذار نباشه.

وقتی در پی ایده آل ترین چیزا هستیم، در واقع داریم توحید رو میخوایم ولی مصداق رو گم کرده ایم.

برای رسیدن به این معرفت، بزرگان دستوراتی دارند:

- حتی الامکان باید به خودمون خلوت بدیم.

- سکوت خیلی ثمرات داره و اکثر آفت ها از زبان ه.
- اشک برای امام حسین راه رو برای ما باز میکنه. حتی این اشک مرتبه هم داره و کسی که بر زخم ها گریه می کنه با کسی که از روی محبت اشک می ریزه فرق داره.
- نماز، گزارش وجود ماست که خودمون رو به خودمون گزارش بدیم و بفهمیم چی هستیم.

 

قرآن که ریشه واژگانی اش "قرء" است، در واقع انسانِ قرائت شده ست.. وقتی قرآن رو میخونیم داریم خودمون رو بازخوانی میکنیم. باید همه آیات رو به خودمون بگیریم، حس کنیم به خودمون نازل شده.اما بعضیا انقد از خودشون دور شدن که قرآن براشون "لایزید الظالمین الا خسارا"* می شه.


* سوره اسرا آیه 82


پی‌نوشت: برای دریافت کف‌دستی های جلسه‌ی آبان‌ماه به ادامه‌ی مطلب بروید.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۳:۰۱
عقیله عشق
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ق.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی مهرماه

بسم الله ..

 

معرفت نفس:

روایتی داریم از امیرالمومنین علی(ع):

تعجب می کنم از کسی که خودش را نشناخته و دنبال علوم دیگر است.

بزرگانی مثل علامه حسن زاده ی آملی معتقدند که علت عجز بشر از شناخت طبیعت و اطرافش، نشناختن خودش است.

خودشناسی:

ما وقتی به خودمان اشاره میکنیم و میگوییم من، منظورمان از این من چیست؟

در واقع ما خودمان را بدن تصور می کنیم و همه ی اشیا را خارج از خودمان می بینیم.

انسان قبل از اینکه به این زندگی دنیایی بیاید یک زندگی داشته؛ اما چه کسی(آن زندگی را) یادش می آید؟

مرحوم علامه طباطبایی با استناد به آیات و روایات، بسیار محکم اثبات می کنند که آن زندگی وجود داشته.

این من دچار نسیان شده چون اگر ما خودمان را به یاد بیاوریم، همه ی آن عوالم را می توانیم به خاطر بیاوریم.

ما انسان ها به طور مشترک زیبایی ها و خوبی ها را دوست داریم، به اخلاق قائلیم و ... ؛ این نشان دهنده ی این است که انسان ها در جایی مفتون به یک فطرت شده اند منتها موطن را فراموش کرده اند.

این من سه مرحله را طی می کند:

 

1.      عالم امر(ذر):

قبل از ورود به دنیا در آن عالم بودیم.

  •  اخذ میثاق از انسان ها:

...و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی١

همین که انسان به وجود خودش شهادت بدهد کافی است؛ بعد از شهادت به خود آدم به رب بودن خدا جواب بلی میدهد.

  • خلیفه قرار دادن انسان2:

آن اسمایی که خدا به انسان آموخت چه هستند؟

اسماء از جنس غیب سماوات و ارض است. در واقع خزاین غیب، اسماء هستند.

حقیقت همه ی موجودات در وجود انسان است و وقتی این حقایق تنزل پیدا کردند در این دنیا شده اند اشیا و حیوانات و ملایک و... . هرچه موجود می بینیم و نمی بینیم در انسان جمعند. جسم ما هم حقیقت نازله ی ماست.

  • نفخ روح یعنی چه؟3

نفخ روح به معنای دمیدن حقیقت در وجود انسان است.

  • دادن امانت به انسان4:

این امانت چیست؟

بعضی گفته اند که همان تکالیفی است که انسان به آن مکلف شده است.

برخی گفته اند که این امانت، ولایت است.

ظَلُوم وً جَهُول که در انتهای آیه آمده، به این معنا است که: انسان به خودى خود فاقد علم و عدالت بود، ولى قابلیت آن را داشت که خدا آن دو را به وى افاضه کند، و در نتیجه از حضیض ظلم و جهل به اوج عدالت و علم ارتقاء پیدا کند

2.هبوط:

آمدن به زمین باید برای بشر تقدیر می شد تا این کمال را طی کند.

3. مرگ:

اکثریت آدم ها تا مرحله ی مرگ تصورشان از من، بدن است. هر چه وابستگی انسان به دنیا بیشتر باشد جدا شدن از بدن سخت تر است.

 


 

1 -اعراف 172

2 -بقره 30

3- حجر 29


پی‌نوشت: برای دریافت کف‌دستی‌های جلسه‌ی مهرماه به ادامه‌ی مطلب بروید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۰۱:۰۷
عقیله عشق
جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ

خلاصه‌ی جلسه‌ی مردادماه

بسم الله ...


ما در این عالم با دعوت ها و صداهای مختلفی مواجه هستیم و از هر سو هر کسی ما را به سمت خودش دعوت می کند و سفره ای را جلوی ما پهن می کند. از مکاتب بزرگ گرفته تا خرده فرهنگ های کوچک. دوستانمان،صدا و سیما و ماهواره و اینترنت و... هر کدام ما را به فضا و محیطی دعوت می کنند.

چگونه و با چه ملاکی باید از بین این دعوت ها انتخاب کنیم؟


انسان قوای عاقله دارد و این قوا ، قوای سنجشی انسان است اما به غیر از این باید معیاری برای سنجش و مقایسه داشته باشیم.

این معیار از کجا باید بیاید؟

دین هم یک دعوت است و ما را به یک شهر دعوت می کند.شهری که در آن خدا را یک جور میبینیم، انسان را یک جور میبینیم، و همه چیز قواعد و قوانین خاص خودش را پیدا می کند.


برای اینکه این دعوت را بسنجیم دو مرحله را باید طی کنیم:


گام اول: ببینیم این دعوت ما را به چه فضا و محیطی دعوت می کند.

گام دوم: برای هر سنجش جز ترازوی دو کفه ای، نیاز به یک معیار است. در واقع معیار، خودم هستم.وجود خودم. نه صرفا اندیشه ی خودم. در دین به این معیار و قالب می گویند فطرت. دعوت باید با این قالب متناسب باشد. وقتی میگوییم اشهد ان محمد(ص) رسول الله، یعنی این که پیامبر! دست شما درد نکند..دعوت شما اندازه ی من بود!

رکن فهمیدن دعوت رسول الله(ص) قرآن است. با غوطه ور شدن در قرآن می شود دعوت پیامبر را درک کرد.

باید با دین انس پیدا کنیم تا بتوانیم مقایسه اش کنیم. یک قسمتی از وقتمان را بگذاریم برای انس با قرآن.ببینیم با این کتاب 600 صفحه ای چه کرده ایم؟

تنها کتابی که ادعایش وجود دارد(فارغ از اینکه قبول داشته باشیم یا نه) بدون هیچ تحریفی از جانب خداست، قرآن است.

پیامبر اکرم معجزاتی داشته اند(مثل شق القمر) ولی ایشان معجزه ی خود را قرآن می دانند. ما باید برویم و با قرآن مواجه شویم.

 

سوره ی مبارکه ی قلم:

عده ای به پیامبر تهمت مجنون بودن زده بودند. در این سوره خدا از پیامبر دفاع می کند.١

رسول خدا به توحید دعوت می کند و در مقابل عده ای ادعا می کنند که توحید نه! و بر شرک اصرار دارند. می گویند دعوت تو غلط است و دعوت ما درست است.خداوند می پرسد که آنها حجتشان چیست ؟ بر چه چیز تکیه می کنند؟٢

در آیه ی 42 می فرماید که من بالاخره این موضوع را کشف می کنم و پرده ها را کنار می زنم.٣

خدا در این دنیا پرده ها را کنار نمی زند. قرار نیست در این دنیا پی بردن به حقانیت رسول خدا طوری باشد که نشود با آن مخالفت کرد. باید بساط شرک و مخالفت با پیامبر در مقابل توحید فراهم باشد.

خدا در روز قیامت مردم را به سجده دعوت می کند ولی عده ای نمی توانند. در آیه ی 43 می فرماید که این ها کسانی هستند که در دنیا دعوت به سجده شدند در حالیکه سالم بودند.4

رسول الله ما را به یک چیز دعوت کرده و آن سجده است.

دین همه اش سجده است. سجده یعنی خضوع، بندگی، خاکساری.

بنده کارش سجده است. این حرف را فقط انبیا زدند.

 

در مقابل توحید، شرک می گوید که بنده ی خودت باش.شیطان آدم ها را به جایی میبرد که ماوای آن ها آتش می شود. یعنی در جایی که آدم ها هنگام پناه بردن به آتش پناه میبرند.5

عبد می گوید که من در هرکاری که می خواهم در زندگی انجام بدهم دعوت به سجده شده ام. مثلا وارد محیط درسی که شدم باید ببینم سجده اش چگونه است. چگونه می شود خضوع کرد.


دین یک درخت است. ریشه ی این درخت خضوع در مقابل خداست. ما مامور به سجده ایم. کسی که در این دنیا  در مقابل خدا گردن کشی کند آنجا هم گردن کش است.

 

1-ما انت بنعمه ربک بمجنون

2-آیات 37 تا 41

3-یوم یکشف عن ساق و یدعون الی السجود فلایستطیعون

4-خاشعه ابصارهم ترهقهم ذله و قد کانوا یدعون الی السجود و هم سالمون

5- سوره ی نور، آیه 57


+ این هم  فایل صوتی سخنرانی جلسه‌ی مردادماه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۴
عقیله عشق
جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۴۰ ب.ظ

خلاصه جلسه رمضان المبارک - تیر

بسم الله 

 

خودسازی در ماه مبارک رمضان:


در ماه رمضان، خدا امکاناتی در اختیار ما قرار می دهد تا بتوانیم به طور ویژه خودمان را بسازیم.

یکی از این امکانات، خالی بودن شکم است که رابطه ی مستقیم با حکمت دارد. حکمت از نوع دیدن است. باعث می شود حقایق عالم را ببینیم.

امکان دیگر، بسته بودن دست شیطان است و به همین دلیل میتوانیم راحت تر ایرادات نفسمان را برطرف کنیم.

چند چیز را در ماه رمضان باید در خودمان بالا ببریم:


١- خوف:

        · ترس از اینکه ماه رمضان تمام شود و ما از آن بهره ای نبرده باشیم. بشمریم.. فقط 22 روز دیگر، فقط 22 سحر و افطار دیگر برای بهره بردن وقت داریم.

       · در این ماه مدام باید به خودمان بگوییم که خدا دارد  فقط به حساب من می رسد. نگاه خدا را روی خودمان حس کنیم و از اعمال و رفتار خود مراقبت کنیم.


٢- انتظارمان از خودمان را بالا ببریم :

خدا بنده ای که انتظارش از خودش بالاست را شرمنده نمی کند و دستش را می گیرد و به آنجایی که دوست دارد او را می رساند.

از خدا بخواهیم ما را به خودش نزدیک کند. از او بخواهیم یک چشمه نور در دل ما قرار دهد.


٣-توجه به عبادات:

این ما هستیم که باید به ماه رمضانمان "حال" بدهیم. نه این که منتظر باشیم ماه رمضان به ما "حال" بدهد!

باید در ماه رمضان به عبادت هایمان دل بدهیم. به هر اندازه ای که به عبادت هایمان دل می دهیم از آن ها بهره می بریم.  دل دادن به نماز یعنی این که وقت نماز، هرچه هستی بگذار کنار.. فقط عبد باش. وقتی این طور شدی، وقتی به نماز دل دادی و به خدا گفتی هرچی شما بگی، خدا هم آخر نماز در گوشت حرف میزند و دریچه هایی از نور را به رویت باز میکند. با دعا به روزه مان دل بدهیم. از خاصیت های دعا این است که پنهانی های وجودمان را به ما نشان میدهد تا خود را بهتر بشناسیم و بتوانیم با بدی هایمان مبارزه کنیم.


4-شکر:

در ماه رمضان تجلی شکر در دو جاست: هنگام افطار و عید فطر

دیده اید وقتی کسی به یک نفر دیگر علاقه دارد چه طور سعی میکند از تک تک رفتارهای او ابراز علاقه به خودش را بفهمد حتی اگر آن شخص علاقه ای به او نداشته باشد و هیچ منظوری در رفتار هایش نداشته باشد؟ دلش میخواهد کسی که دوستش دارد به او علاقه داشته باشد و هی این را میبیند –حتی اگر وجود نداشته باشد-.

آن وقت خدا، حقیقتا به ما علاقه دارد و ابراز علاقه میکند ولی ما نمی بینیم.

در این ماه تمرین دیدن کنیم! دیدن محبت خدا .. و درجه ی شکرمان را بالا ببریم.


٥-حس توبه:

پیامبر اکرم(ص) می فرماید:

خداوند می فرماید من همه ی گناهکاران را می بخشم مگر آن کسانی را  که دوست نداشته باشند بخشیده شوند. میپرسند کسی هست که نخواهد بخشیده شود؟ میگویند بله؛ کسی که توبه نمیکند.

روایت داریم خدا وقتی توبه ی یک گناهکار را می بیند شادتر از مادری است که بچه دار نمی شده و به او خبر می دهند که میتواند صاحب فرزند شود.

هنر این است که انسان در حالت آسایش و عافیت توبه کند و نه در هنگام مرگ که فرعون هم در چنین موقعیتی توبه میکند.


٦-ورع:

ورع یعنی علاوه بر این که گناه انجام نمیشود، همیشه فاصله ی مناسبی هم از چیزهایی که ممکن است باعث گناه شوند حفظ شود.

دیده اید کسی که دنبال خنثی کردن مین است چه طور با احتیاط خاک ها را کنار میزند؟ چطور حواسش جمع است که ذره ای خطا نکند؟ این احتیاط،یعنی ورع. یعنی حواسمان باشد دنیا میدان مین است.

حضرت علی (ع) بعد از آنکه پیامبر(ص) خطبه ی شعبانیه را خواندند پرسیدند افضل اعمال در ماه رمضان چیست؟ پیامبر فرمودند: ورع من محارم الله

امام علی (ع) می فرماید: خیری در عبادتی که در آن ورع نباشد، نیست.

دین داری به سبک اهل ورع ، یعنی جانانه دین داری کردن!

انسان اهل ورع وقت خودش را هدر نمیدهد. چون وقت هدر دادن مقدمه ی گناه است و کسی که ورع دارد کاری را که مقدمه ی گناه است انجام نمیدهد.

آدمی که میخواهد اهل ورع باشد، باید گناه صغیره رو کنار بگذارد.

روایات داریم کسی که پشت سر اهل ورع نماز بخواند نمازش قبول است.

 و روایت داریم کسی که دو رکعت نمازش قبول باشد اهل بهشت است.

همین طور این که نشست و برخاست با اهل ورع ، آدم را مومن میکند.

و این که صحبت کردن با اهل ورع حکم صدقه را دارد .(بلا را دور می کند)


چه کار کنیم انگیزه ی ورع در ما زیاد شود؟

خدا در قرآن وعده می دهد:

... ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب*

پس به این فکر کنیم که ورع، معامله ی با خداست. خدا به مومنین ش من حیث لا یحتسب روزی میدهد. وقتی کسی روزیش این طوری شد، نگاهش به سمت آسمان می رود. دیگر اسباب هایی که ظاهرا روزیش از آن ها می آید کورش نمیکنند و بله قربان گوی اسباب ها نمی شود.

 

* سوره ی طلاق ، آیات 2و 3


+ تصویر آخر هدیه ی هیئت است. :)







۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۰
عقیله عشق
جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۲۳ ق.ظ

خلاصه جلسه شعبان المعظم -خرداد

بسم الله..


ایمان:

در قرآن کریم آنقدری که از ایمان و عمل صالح صحبت شده از اخلاق صحبت نشده است (اخلاق به معنای ملکات نفسانی)

ایمان چیست؟

میزان و ثبات ایمان را با عمل خوب و بد نمیشود فهمید؛ بلکه در امتحانات الهی مشخص میشود. امتحان موضوع محوری تری است تا عمل خوب و بد.

انسان تنها موجودی است که خدا او را آفریده تا بیشترین حظ و بهره را از خدا ببرد.

ایمان یعنی اتصال به خدا. بستر ایمان سازی ما دنیاست و ابزار آن اختیار است.

عمل صالح هم محصول ایمان است و هم تقویت کننده ی آن.

در جریان عمل یا رشد با واژه ی تزکیه مواجه هستیم.

قد افلح من زکیها*

تزکیه چیست؟

ما هر روز در معرض بیمار شدن هستیم. طبیعتا دچار مرض میشویم. تزکیه یعنی تلاش برای دور کردن بدی هایی که طبیعتا انسان به آن دچار میشود. و این تلاش باید مداوم و همیشگی باشد.

خدا هم ما را تزکیه میکند:

و لکن الله یزکی من یشاء**

پیامبر اکرم(ص) هم ما را تزکیه میکند:

و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه***

یعنی اینکه پیامبر دل را آماده میکند برای تعلیم دین و حکمت.

چگونه ما طبیعتا بد میشویم؟

انسان یک سری علایق و گرایش هایی دارد. اگر اینها را مدیریت نکند، بدی انسان آغاز میشود. انسان دو صفت دارد:

حب النفس ، خلق الانسان من عجل

اگر این دو صفت کنار هم قرار بگیرند و مدیریت نشوند انسان طبیعتا بد میشود. حب النفس میگوید که انسان باید بزرگ شود. آنقدر بزرگ که خدا را درک کند؛ اما عجل باعث میشود انسان شتاب کند و بزرگی را در برتری از چند انسان دور و بر خودش ببیند.

رشد چیست؟

درگیر شدن انسان با خودش بر سر اینکه در سطح بماند یا به عمق برود.

چون رشد یک جریان مستمر است هرجا بایستیم در سطحیم. نباید توقف کرد. هر وقت سطحی شدیم داریم بد میشویم. اگر فاصله ی بین سطح و عمق را ببینیم ، سطحی نیستیم. گناه یعنی در سطح ماندن. 

 

 

 

* سوره ی شمس، آیه 9

** سوره ی نور، آیه 21

***سوره ی جمعه، آیه 2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۳
عقیله عشق